ویرگول
ورودثبت نام
سید امید قدسی زاده
سید امید قدسی زاده
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

من با تو زنده بودم

من با تو زنده بودم با تو...نه،با خیالت
من عاشق تو بودم... ای دوست خوش‌بحالت

با عشق تو همیشه فرهاد بودم اما
ای اتفاق شیرین کم بود احتمالت

از من گذشتی اما حالا چه مانده از تو
کو آن همه غرورت کو آن همه جلالت؟

پاییز رفت و حالا ای وای از زمستان
خوب‌است دست کم که جا مانده‌است شالت

چیزی نمانده از من،چیزی ندارم ای مرگ
اما هرآنچه مانده دریاب که حلالت

سید امید قدسی زاده

غزلشعرشعر معاصر
برنامه نویس وب ، گاهی هم شاعر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید