من با تو زنده بودم با تو...نه،با خیالت
من عاشق تو بودم... ای دوست خوشبحالت
با عشق تو همیشه فرهاد بودم اما
ای اتفاق شیرین کم بود احتمالت
از من گذشتی اما حالا چه مانده از تو
کو آن همه غرورت کو آن همه جلالت؟
پاییز رفت و حالا ای وای از زمستان
خوباست دست کم که جا ماندهاست شالت
چیزی نمانده از من،چیزی ندارم ای مرگ
اما هرآنچه مانده دریاب که حلالت
سید امید قدسی زاده