:: On ::
:: On ::
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

من عدد به دنیا نیامده‌ام

امروز حداقل «۱۴۶ نفر» در اثر ابتلا به کرونا در همین خاک کشور خودمان، جان باختند.

مدتی قبل، دانش‌آموزانی که با سؤال «ترازت بالای ۷۰۰۰‌ هستش یا پایینش؟» ویژگی‌های شخصیتی‌شان رده‌بندی می‌شد، کنکور دادند، و به زودی رتبه‌هایی که باید تا آخر عمر آن را با خود به یدک بکشند، مثل یک زندانی که شمارهٔ سلولش را بر گردن آویخته و با آن صدا زده می‌شود، مشخص خواهد شد.


فردا دانش‌آموزان «رتبهٔ دورقمی و سه‌رقمی» به بهترین دانشگاه‌ کشور می‌روند، درسشان هم خیلی خوب می‌ماند و می‌خواهند اپلای کنند. نفر اول و دوم فلان دانشکده هر دو به یک دانشگاه درخواست می‌دهند، ولی نفر اول (که قاعدتاً معدلش از دومی بیشتر است)، در توصیه‌نامه‌اش می‌نویسد که «من رتبهٔ دوم دانشکده از نظر معدل هستم» تا نفر دوم سیه‌روی شود و دانشگاه مقصد به اشتباه بفهمد که در او غش است... به هر حال «معدل» اولی بهتر بوده و حق‌اش است از نفر دوم جلوتر باشد... مهم نیست با چه روشی.

اخیراً «تعداد» دنبال‌کننده‌های یک فاحشه از مرز «۲۰۰ میلیون نفر» گذشت.

فردا بهمان بازیگر باز هم یک پست اینستاگرامی مزخرف منتشر می‌کند و من و تو هم باید بشینیم و بخوانیم و ببینیم، چون پست‌های او «خیلی» لایک می‌خورد. پست‌های چهار نفر آدم درست و حسابی و متخصص در رشته و هنر و کار خودشان هم هــــــــی... بخور و نمیری لایک می‌گیرند.

پس‌فردا من می‌خواهم در لینکدین به فردی که تنها شناختی که از او دارم، عکس پروفایل‌اش در تلگرام است، درخواست بدهم... مگر مهم است که او کیست؟ نه، حتی اینکه آدم باشد یا نباشد هم واقعاً به من مربوط نیست. من تنها از او یک «۱+» می‌خواهم که به تعداد Connectionهایم اضافه شود.




اعداد حس ندارند. این عدد نیست که در اثر کرونا می‌میرد، روح خانواده‌ای است که از این به بعد سایهٔ مادری روی سرش نیست، شاید تنها فرزند خانواده‌ای از پدر و مادرش دل‌ کنده باشد، شاید یک دوست از رفیقی که از زمان دانش‌آموزی همراه و همدمش بوده، جدا شده، و شاید یک مرد از زنی که هنوز چندماه هم از عشق شیرین‌شان نمی‌گذرد. چیزی که من و تو می‌شنویم همان «۱۴۶» است، «۱۴۶»، «۱۴۶».

اعداد تک‌بُعدی‌ هستند. حتی اگر نگوییم که هر عددی به تنهایی نمی‌تواند افراد را به لحاظ داشتن یک ویژگی خاص طبقه‌بندی کند، اما باید این را بپذیریم که یک بازیگر نزدیک به ۲۰ می‌تواند در گوهرپراکنی‌های جامعه‌شناسانه‌اش ۰ باشد! نمرهٔ یک درس دانش‌آموزی نمی‌تواند تمام مهارت‌های او را بسنجد و حتی چند مگاپیکسل بودن دوربین یک موبایل، کیفیت تصویربرداری آن را مشخص نمی‌کند!

اعداد فریبنده‌اند، گول می‌زنند... فکر می‌کنی حالا که نمرهٔ خوبی در یک درس گرفتی، آن را خوبِ خوب بلدی، اما نیستی! فکر می‌کنی حالا که معدل یا رتبه‌ات از هم‌کلاسی‌ات بهتر است، بیشتر از او می‌فهمی اما وقتی با او صحبت می‌کنی، درمانده و ملول می‌شوی که چرا دید و شهود او را نداری. فکر می‌کنی اگر پست‌ات در یک شبکهٔ اجتماعی کم لایک خورده، مشکل از پست توست یا برعکس، حالا که این‌قدر هواخواه و دنبال‌کننده داری، کارَت خیلی درست است اما اگر بخواهی واقع‌بینانه بنگری، پست‌هایت چیزی بیشتر از حرف مفت نیستند!




چندی پیش با یک دانش‌آموز کلاس هفتمی دربارهٔ یادگیری و اهمیت آن و اینکه نمره ملاک چندان خوبی برای ارزیابی‌اش نیست، صحبت می‌کردم... البته این را هم به او گفتم که اگر درسی را یاد گرفته باشی، این‌طور نیست که ۵ بشوی و بعد بتوانی بگویی درس را یاد گرفته‌ام! ولی به هر حال، بسیار محتمل است که نمرهٔ کامل را نگیری؛ همان‌طور که رتبهٔ ۵۰۰ کنکور هم به راحتی ممکن بود جایش با رتبهٔ ۱ عوض شود. جوابش این بود:

«من خودم به این نتیجه رسیدم که نمره مهم نیست، ولی مشکل چیز دیگری‌ست... مثلاً مادر یا پدر ما که نمی‌گن درس رو یاد گرفتی یا نه! یا اینکه یه کسی که از اقوام باشه و ما رو ببینه که نمی‌گه درس رو یاد گرفتی، می‌گه معدلت چند شده! می‌گه نمرهٔ پایانی ریاضی‌ت چند شده! مشکل اینه بقیه براشون نمره مهم هست! مشکل اینه بقیه (یه جماعت زیاد) نمی‌تونن خودشون رو با این موضوع سازگار کنن وگرنه واقعاً نمره مهم نیست، این رو من درک کردم. مثلاً یکی از بچه‌های کلاس خودمون رو می‌شناسم که اگه مثلاً معدلش بد شود مامان باباش برخورد بدی می‌کنند باهاش! حتی اگه درس رو یاد گرفته باشه!»

آموزشدلنوشتهکروناکنکورشبکه‌های اجتماعی
بگذر از این گذار و بگذار، بگذریم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید