عید ۹۷ کتاب Models رو خوندم. کتابی در مورد روابط عاطفی و به قول معروف مخزدن.
[نکته: Models رو مارک منسون نوشته. مارک منسون یه کتاب دیگه در مورد زندگی بهتر داره که مدتی جزو لیستهای پرفروش مختلف بوده. اما تا اونجا که میدونم یه روانشناس و متخصص آکادمیک نیست. برا همین حرفای من از توصیههاش رو با همین ذهنیت بخونین. با ذهنیت این که مارک منسون یه مخزن حرفهایاه که حرفاش به دل خیلیها نشسته]
یکی از پایهای ترین ایدههای این کتاب این بود که نباید درگیر یک زن موند. یه مرد باید سریع سعی کنه زن رو Polarize کنه.
ـPolarize همون سیاهسفیداه. این که مشخص کنی یه زن میل داره باهات باشه یا نه. و سریع مشخصی کنی. چند روز و چند هفته و چند ماه صبر نکنی و آخرش پیشنهاد بدی. همون روز اول دوم و شاید همون ۱۰ دقیقه اول مشخص کنی که منظورت از این رابطهای که میخوایی ایجاد کنی چیه.
یعنی اگه میخوایی باهاش رابطهی عاطفیای ایجاد کنی که توش ارتباط جنسی هم هست، سریع مشخص کنی و نشون بدی که منظورت دوست معمولی بودن، دوست سوشال بودن یا هر نوع دوستیای که این روزها بهش میگن نیست. با نگاهی، با لفظی، با ارتباط فیزیکیای و یا دعوت به کار و جا و فعالیتی که معلومه آخرش یه دوستی معمولی نمیشه. و با پیشنهاد سریع. سریع بهش بگی ازت خوشم اومد مثلا بیا یه دیت بریم.
مردان زیادی رو میشه دید که مدتها سعی میکنند به زنی نزدیک بشن و پیشنهادشون رو جدی مطرح نمیکنند و وارد فضای Friendzone میشن. فضایی که در اون زن بهشون مثل یه برادر نگاه میکنه و نه کسی که جذابیت جنسی داره و میشه باهاش بغل و همخوابگی رو تحمل کرد.
و البته همین نقطه شکست و نکتهی مهم باختن خیلیها هم هست.
در نتیجه پیشنهاد خیلی از افرادی که از نظر کیفیت و میزان روابطشون راضی هستند، اینه که آدم نباید زیاد تعلل کنه. و حتی باید خیلی سریع بگه و پیشنهاد بده.
یه ایدهی مهم دیگهی کتاب Models که مرتبط با همین تعلل در پیشنهاد و شفاف کردن میل اصلیاه، اینه که هرچقدر که یک مرد بیشتر وقت میزاره برای یه زن، یعنی سرمایهگذاری بیشتری میکنه.
و این سرمایهگذاری بیشتر از طرف یه مرد باعث میشه زن از مرد خوشش نیاد و ترجیح بده با این مرد وارد رابطه نشه.
حتی وقتی رابطهای ایجاد شد، مارک منسون میگه زمانی که میزان سرمایهگذاری مرد خیلی بیشتر از سرمایهگذاری زن تو رابطه بشه، زن از رابطه یواش یواش زده میشه.
برا همین توصیه کلیش اینه که یه مرد همون اول باید پیشنهاد بده و زیاد سرمایهگذاری نکنه. نهایتش نه میشنوه دیگه(:
به جز ایدههای مارکمنسون، به نظر خودم هم این که آدم سریع تکلیفش رو مشخص کنه خیلی خوبه. و حتی جذابتر.
شما از آدمی که یک ساله هی میگه نمیدونم از محل کارم بیام بیرون یا بمونم خوشتون میاد؟ یا از آدمی که سه ساله میگه باید بدنسازی رو شروع کنم و نمیکنه؟ یا آدمی که از وقتی شناختینش ناله میکنه که باید کتاب بخونه و هنوز حوصله نکرده؟
این آدما تکلیفشون رو سریع مشخص نمیکنند. و برای من جذاب نیستند.
مارک منسون میگه همچنین مردانی برای زنان هم جذاب نیستند. و من اگر زن بودم، همچنین مردانی برای من اصلا جذاب نبودند. که همین الآن هم همچنین زن(و مرد و انسانی) اصلا برام جذاب نیست.
جز جذابیت، مساله اینه همچین رفتاری که آدم سریع تکلیفش رو مشخص نکنه، دنیا رو هم کندتر میکنه.
مثلا من چه یه مردی باشم که فکر میکنم زنی از من خوشش میاد و مثلا دو ماهه هی سیگنال میده و چه زنی باشم که فکر کنم مردی به من ۵ ماهه میل داره و یکی دو بار هم تا حدی گفته، درست نیست اینارو تو تعلیق نگه دارم. مفید نیست.
چرا؟ چون اگه خوشم میاد که خب سریع بهتره وارد رابطه بشم و یه رابطهی خوب رو تجربه کنم.
اگر هم خوشم نمیاد وقتی طرف مقابل بفهمه، مدتی ناراحت میشه و بعد میتونه بره پی آدمهای دیگهای که با احتمال بالایی چند تاییشون آدمهایی خواهند بود که با اونا خوش میگذره بهش.
حتی تو محیط کار هم همین طوره. کارمندی که از محیط کارش راضی نیست و یه ساله تو شکاه که بمونه یا بره، معلومه که رو هر پروژهای که میاد توان مناسب و شوق مناسب رو نمیزاره. چون شاید فردا همون روزی باشه که تصمیم بگیره دیگه نیاد.
بلاتکلیفی باعث میشه اون حد خوب از توان و شوقمون رو خرج نکنیم. و این یعنی اون بخشی از دنیا که دست ماست، خیلی کرختتر و لنگانلنگان حرکت میکنه.
البته من از بعضی مردان شنیدم که بعضی زنها موذیان. تکلیفشون با خودشون مشخصه نسبتا، ولی دوست دارن چند تا مرد رو تو آبنمک و معلق نگه دارند. چون بهشون خوش میگذره و شاید یه امنیت روانی میده که وضعیت فعلی رو نخواستم، میتونم با یکی از اینا برم. یعنی همیشه پلن بیای هست. و خب این هم خیلی حال میده و هم باعث میشه آدم فکر کنه زندگی بیشتر دست خودشه.
من فکر کنم همین برای مردان هم هست. بعید نیست بعضی مردان طوری رفتار کنند که هر از گاهی به چند تا زن اطراف سیگنال بدن و یه مدت هیچ سیگنالی ندن و بعد همین طوری افتان و خیزان این کار رو ادامه بدن. که باز همون امنیت روانی رو تجربه کنند. که بدونند گرچه شاید الآن ترجیحشون این شخص(اشخاص) نیست،ولی بالاخره زن/زنانی هست که بهش میل داشته باشند و هر وقت بخواد میتونه دستش رو دراز کنه و یکی رو برا خودش بچینه.
و خب مشخصه که طبق نظر من، این رفتار مضره. باعث میشه وقت و انرژی کلی آدم بیخودی تلف بشه.
و من اگه تشخیص بدم یکی از اون مردانی هستم که یه زنی تو آبنمک نگه داشته، هم حس تنفر بهم دست میده و هم اگر هنوز میلی بود، سعی میکنم زود تکلیف خودم رو مشخص کنم. سریع بهش بگم:
«من ازت خوشم اومده. دوست دارم رابطهام باهات رو به عنوان یه پارتنر تجربه کنم. نه این وضعیت دوستی معمولی.»
یا همچین چیزی. البته تا حالا همچین پیامی نفرستادم، ولی میدونم اگه شرایطش باشه، سریع سعی میکنم Polarize کنم.