اگه از اکثرا بچه های دبیرستانی سوال بشه برای چه درسایی در شبای امتحان استرس و نگرانی زیادی دارن، قطعا فیزیک یکی از اون درسا هست. خود من هم همین مشکل رو داشتم، اون چند ساعت باقی مونده به امتحان رو که باید وقت میزاشتم برای مرور و حل تمرین، صرف کلنجار رفتن با فرمولا و مباحث خسته کننده ای می کردم که هیچ نتیجه ای جز خستگی و استرس برام نداشت.
الحمداله که تنبل نبودم و ولی بشدت توهمی بودم و خیلی بعدها دقیقا زمانی که فارغ التحصیل شدم، متوجه شدم که این کج فهمی هام در درس فیزیک بخاطر استعداد کمم نبود، بلکه عوامل دیگه ای تو یادنگرفتنای من دخیل بودن.
مثلا یکی از علتای ضعیف بودنم تو فیزیک برادر بزرگترم بود که دیگه خوره ریاضی و فیزیک بود و خلاصه که بجای اینکه ایشون بشه الگوی من برای پیشرفتم در این درس، بدتر شده بود نماد استرس و نگرانی م از این بابت که دیدی چه نمره ای گرفت. دیدی چقدر خفنه، تو چرا نیستی، پس حتما هوش و استعداد فیزیک رو نداری که نیستی. خلاصه کلی از این فکرای مسخره و بی درو بیکر که منو به مسیری کشوند که همون ابتدا از ترس و توهم نفهمیدنام در فیزیک و ریاضی سالای بعد، مجبور به تغییر رشته شدم و انسانی رو انتخاب کردم.
هرچند که داداش بنده خدام خیلی تو سالای دبیرستانم تلاششو کرد که ذهن متوهم منو اصلاح کنه و نشون بده که الکی از درس فیزیک و ریاضی میترسم ولی از اونجا که من گوشم بدهکار نبود برای تمام عمر رشته انسانی رو انتخاب کردم هرچند که الان پشیمون نیستم و خدا رو شکر به خواسته هام رسیدم.
دلیل دیگه ش معلم فیزیک دبیرستانم بود که درجه دلسوزیش تو تدریس فیزیک از بین 1 تا 10، عدد 4، 5 بود. نه اینکه وقت نمیذاشت نه، اتفاقا بنده خدا تلاشش رو میکرد که همه ما یاد بگیریم ولی تلاشش در حد همون مثالها و توضیحات کتاب بود و من با همون ذهن متوهم و مسموم خودم نسبت فیزیک یک کلامش هم یاد نمی گرفتم.
تازه اوایل بعد از هر توضیح معلم تو کلاس کلی سوال برام پیش میومد که همه شو میپرسیدم بعد رفته رفته که دیدم خیلی ضایع ست و همه میگن این چه خنگه، چرا انقدر سوال می پرسه دیگه آخرای سال، حتی سوال هم نمی پرسیدم.
حالا تو کلاس بدبختی یکی دو تا نبود، ضربه بعدی رو در درس فیزیک اون وقتی خوردم که معلم برای حل تمرین ازم خواست بیام پای تخته. خب از اونجا که خودم چیزی نمی فهمیدم و روز قبلش از داداشم خواسته بودم سوال رو توضیح بده و اون بنده خدا هم بدون هیچ پیش زمینه ای، راه حل سوال رو بهم توضیح داده بود و منم در کلاس همون رو بدون اینکه درکی ازش داشته باشم، بلغور کردم و گفتم و معلم هم از سر دلسوزی ( خدا شاهده اگه فکر کنی از سر چیز دیگه ای بوده) پیچیده اش کرد و چند تا سوال دیگه هم از دل همون تمرین بیرون کشید و پرسید و من هم لال شدم و همینطور شیب بام گویان به معلمم خیره شده بودم و از نگاه همکلاسیامم که نگم براتون، بد سوختم و دیگه به کل امیدم ناامید شد و از این درس بطور کلی دل کندم.
و خلاصه همینطور کج و دار مریض با نمره های 13، 14 فیزیک پیش رفتم تا برسم سریع به انتخاب رشته و با انتخاب رشته انسانی از شر این درس خودمو خلاص کنم.
کل این صغری و کبری چیدنام برای این درس که الانم با نوشتنش داغ دلم تازه شد برا این بود که بگم منکه سریع فرار کردم و تغییر رشته دادم ولی بعضی از بچه ها با همین پایه های ضعیف و نگران کننده تا کنکور و دانشگاه هم پیش میرن بدون اینکه بدونن چقدر دارن به استعداد، وقت و هزینه شون لطمه میزنن. نکنین این کارو.
اگه ضعیف هستین، اگه ذهنیت مسمومی مثل ذهنیت من تو اون سالا دارین، اگه معلم خوبی ندارین که خوب آموزش بده، بازم بی خیال نشین. شاید منم اگه اون سالا بجای فرار تلاش می کردم، اول ذهنیت خودم رو از تمام فکرای بد خالی می کردم و بعد با کمک کسی که حرفه اش فیزیک بود، کسی که فیزیک رو خوب بلد بود و خوب هم آموزش میداد، کلاس برمیداشتم شاید الان یک خانم دکتر یا مهندس موفق شده بودم.
در هر صورت من مسیر خودم رو شناختم و پیش بردم و الان هم پیشمون نیستم اما اگه شما اول راهی و خیلی مشکلات پایه ای در درس فیزیک و ریاضی و یا سایر درسا داری، فرار نکن، ازش متنفر نشو، سعی کن دنبال راه حل مناسبش باشی، مثلا اگه معلم خوبی نداری می تونی جایگزینش یک معلم خصوصی فیزیک بگیری. چند جلسه کلاس تدریس خصوصی فیزیک برداری تا مشکلت ریشه ای حل بشه. واقعا معلم خوب نعمته و خیلی خیلی موثره تو رفع همه حس های منفیت و ایجاد حس اعتماد به نفست در یادگیری فیزیک.
فرار نکنین، اگه دوس دارین رشته های ریاضی یا تجربی رو برای ادامه تحصیل تون انتخاب کنین و اگه بشدت ضعیف هستین، بجای فرار از راه حل های درست استفاده کنین، منابع و کتابای خوب بخونین. حتما کتابای افزایش اعتماد به نفس و خودشناسی رو بخونین که مثل من خودتون رو دست کم نگیرین تو این درسها، از کلاس تدریس خصوصی فیزیک با معلم های حرفه ای استفاده کنین، الگوهاتونو درست انتخاب کنین و به چشم یک رقیب یا نماد منفی نگاش نکنین، بلکه ازش بپرسین رمز موفقیتش چی بوده و چطور اون موفق شده که شما هم همون مسیر رو برین تا به نتیجه برسین. موفق باشین.