منصور بهرامی هفتم اردیبهشت ۱۳۳۵ یا 26 آوریل 1956 تو شهر اراک متولد شد. پدرش باغبون ورزشگاه امجدیه، همون شهید شیرودی فعلی بود. این باعث شد قبل از اینکه با خیلی چیزهای جهان آشنا بشه، با تنیس آشنا بشه. امجدیه که داستان ساختش رو می تونید تو "رادیو نیست" بشنوید، سال 1317 یعنی آخرین سال های دوره رضاخانی باز شده بود. خانواده بهرامی زندگی مرفهی نداشت. در واقع خیلی سخت میشه تصور کرد با حقوق بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ تومن، چه زندگیای میشد ساخت اون موقع. واحد عددی که گفتم مشخصه تک تومنه دیگه؛ ۲۵۰ تا ۳۰۰ تا تک تومن.
آها تا یادم نرفته اینو بگم که صحبتهای بهرامی که در طول اپیزود میشنوید، از مصاحبه اختصاصی من با ایشون استخراج شده.
تنیس اون موقع رشتهی تازهواردی به حساب میومد نسبتا. البته محمدرضا پهلوی تو سوئیس با این رشته آشنا شده بود و بهش به عنوان یک سرگرمی خیلی علاقه داشت. در واقع میشه گفت تنیس کمی قبل از از جنگ جهانی دوم وارد ایران شد. اولین باشگاه تنیس ایران هم بین سالای ۱۳۱۵ تا ۱۳۱۸ تاسیس شد به اسم بوستان ورزش. این باشگاه روبروی ورزشگاه امجدیه بود. بعد چند سال زمینهای تنیس تو امجدیه هم افتتاح شد و تنیس تا زمان تولد بهرامی، یه مقدار پیشرفت کرد.
اوایل دههی چهل خورشیدی یعنی دوران کودکی منصور بهرامی، تنیس ورزش اشراف بود. تعداد زمینهای تنیس تو تهران خیلی محدود بود و برخلاف رشتههای تیمی مثل فوتبال و بسکتبال یا حتی رشتههای انفرادی مثل بوکس و کشتی، ضریب نفوذ خیلی کمی داشت. دلیل اصلیش هم اینه که وسایل تنیس گرون بودن و هرکسی توانایی داشتن مثلا یه راکت تنیس حتی یه راکت معمولی رو نداشت. ضمن اینکه تعداد زمینها هم کم بود و خب قاعدتا اولویت با آدمهای از خانوادهی بهرامی بهترون بود.
منصور بهرامی هم که گفتم باباش باغبون امجدیه بود و جزو طبقهی متوسط جامعه به حساب میومد، شانس این رو نداشت که سراغ تنیس بره. البته بعدها همین پسرهای باغبونهای امجدیه، پیشرفتهای زیادی کردن و خیلیهاشون به تیم ملی رسیدن. از همون اوایل طفولیت و به دلیل اینکه همیشه تو مجموعهای مثل امجدیه حضور داشت، به ورزش کردن و دیدن ورزشکارها عادت داشت. البته چون اشرافزاده نبود، بهش اجازه نمیدادن سمت زمینهای تنیس بره و راکت تنیس بچه پولدارها رو برداره.
تا یادم نرفته اینم بگم که وقتی میگیم مجموعهی امجدیه، منظورم استادیوم امجدیه نیستا. امجدیه در واقع یک مجموعهی برای اون زمان نسبتا بزرگ بوده که توش برای خیلی از ورزشهای تیمی و انفرادی سالن و زمین مسابقه و این چیزا داشت. هنوز هم هست این مجموعه که اسمش به مجموعهی شهید شیرودی تغییر کرده.
منصور بهرامی خودش میگه چون بهش میگفتن نمیتونی تنیس بازی کنی، تحریک میشده که بره سراغ این رشته. یه جور کلهشقی مخصوص بچههای طبقهی متوسط اون زمان دیگه. گفتم که پدر بهرامی، توانایی مالی تامین نیازهای مالی تنیس بازی کردنش رو نداشت. نمیتونستن راکت بخرن. مثل الان هم نبود که مثلا راکت دست دوم بخری ارزونتر. یه آگهی تو کتاب سالنامهی اطلاعات سال ۴۱ خورشیدی هست که قیمت راکت تنیس رو ۱۸۵ تومن زده. یعنی اگر بابای منصور بهرامی میخواست براش راکت بخره، باید بیشتر از نصف حقوق یک ماهش رو میداد. همین هم شد که بهرامی مجبور شد با ماهیتابه و چوب و جارو و خاکانداز و خلاصه هرچی که شبیه راکت بود، تمرین کنه.
این تمرین هم که میگم نه که فکر کنید مربی داشت و مثلا تو زمین اصول تنیس رو یاد میگرفت؛ نه. این تمرین که میگم یعنی یه توپ پارهای چیزی پیدا میکرد میرفت جلوی دیوار وامیستاد و شروع میکرد به ضربه زدن. تو فصلهای سرد هم میرفت کف استخر اصلی امجدیه که آبش رو خالی کرده بودن، دور از چشم ملت رو دیوار صاف و استاندارد استخر توپ میزد.
بهرامی یکم که بزرگتر شد و به حدود سن ده سال رسید، به عنوان توپ جمعکن به مسابقات تنیسی که تو امجدیه برگزار میشد، نزدیک شد و بخشی از اون مسابقات بود. زندگی حرفهای بهرامی تو ۱۲ سالگی تغییر اساسی کرد. شیرزاد اکبری یکی از ستارههای بزرگ اون زمان تنیس ایران که البته اون زمان بیست و چند سالش بود، وقتی علاقهی شدید بهرامی به تنیس و تمرینهای عجیب و غریبش رو دید، یکی از راکتهای کار کردهی خودش رو بهش هدیه داد. میشه تصور کرد که این هدیه چه تاثیر عمیقی رو بهرامی داشته. تصور کنید الگوی شما، راکت خودش رو به شما هدیه بده و شما که تا دیروز با خاک انداز و توپ پاره تمرین میکردید، این شانس رو پیدا کنید که با یک راکت حرفهای تمرین کنید. علاوه بر این، مسلما توجه و محبتی که از طرف اسطورهی شما به شما میشه، خیلی بیشتر از یه راکت شما رو علاقهمند میکنه و انگیزه میده.
یک سال بعد از این بهرامی موفق شد با پولهایی که از حقوق توپجمعکنی جمع کرده بود، یه راکت خراب شده و زه بخره و با هر مکافاتی هست، تبدیلش کنه به یه راکت قابل استفاده. این دو تا راکت، مسیر حرفهای بهرامی رو تغییر دادن. همون سال تو مسابقات زیر ۱۴ و زیر ۱۶ سال کشور شرکت کرد. تو زیر ۱۴ سال قهرمان و تو زیر ۱۶ سال سوم شد.
البته بهرامی نتونست روی سکوی قهرمانی مسابقات زیر ۱۴ سال قرار بگیره. دلیلش این بود که قبل از اهدای جوایز با چندتا دیگه از همسنهاش تاس شرطی ریخته بودن؛ شرطبندی کرده بودن سر تاس. خبر به گوش مسئولین رسیده بود و اونها هم که خیلی از قهرمانی پسر باغبون امجدیه خوششون نیومده بود، اجازه ندادن بهرامی بیاد روی سکو و جام رو بعد از برگزاری مراسم بردن دم محل کار پدرش بهش تحویل دادن.
این قهرمانی و این دو مدال البته جایگاه اجتماعی بهرامی رو تغییر نداد؛ هنوز هم پسری از یه خانوادهی متوسط بود و تنیس ورزش اشرافزادهها. همین هم شد که وقتی یه روز با یکی از دوستاش از فرصت خالی شدن زمینهای تنیس امجدیه به دلیل گرمای شدید سر ظهر استفاده کردن و رفتن تا چندتا توپ بزنن، مامور حراست مچشون رو گرفت، هر دو راکتش رو شکست و خودش رو هم یه کتک مفصل زد. بد نیست بدونیم که همبازی بهرامی تو این روز ابراهیم اکبری بود که کسی باهاش کاری نداشت چون جزو طبقهای بود که اجازهی تنیس بازی کردن داشتن. این آقای اکبری بعدها از ملیپوشهای تنیس ایران شد و الان هم تو ایران حضور داره.
هرچند شکسته شدن تنها راکتهاش و رفتار مسئولین سر قهرمانی زیر ۱۴ سال ایران ممکن بود بهرامی رو کاملا از تنیس دور کنه، تغییر رفتارها تو سیستم اون موقع تنیس، مسیر برعکس رو پیش روش گذاشت. فدراسیون وقت تنیس یک سال بعد از ماجرای شکسته شدن راکتهای منصور بهرامی تو زمین امجدیه، به این نتیجه رسید که باید تغییراتی تو این رشته ایجاد کنه تا بتونه پیشرفت کنه. یکی از این تغییرات، حذف قانون نانوشتهی «تنیس مخصوص اشراف» بود. در واقع از اون سال بود که هرکسی که میخواست و توانایی تامین وسایلش رو داشت، میتونست بیاد و از امکانات استفاده کنه. البته که شرایط برابر نبود اما به هرحال قدم بزرگی بود.
همین قدم بزرگ، بهرامی رو که همه چیزش رو از دست رفته میدید، دوباره به دنیای تنیس برگردوند. سه سال حضور تو زمینهای تنیس امجدیه و بازی کردن مقابل یا کنار ستارههای اون روزهای تنیس ایران، باعث شد بهرامی پیشرفت کنه.
تو ۱۵ سالگی قهرمانان جوانان ایران شد. همون سال با محرم خدایی، قهرمان مسابقات دو نفرهی همین ردهی سنی تو آسیا شد. این محرم خدایی از بهترین تنیسورهای تاریخ ایران به حساب میاد که تو بخش تک نفره برنز آسیا رو هم داره. روزنامههای اون موقع میگفتن که شبیه تنیسورهای درجهی یک دنیا بازی میکنه و نباید تعجب کنیم که الان آمریکاست و اونجا آکادمی تنیس داره.
همون سالها یعنی زمانی که بهرامی حدود ۱۵، ۱۶ سالش بود، کلوپ شاهنشاهی تو تهران افتتاح شد. این کلوپ که الان نامش مجموعهی ورزشی انقلاب شده، چندتا زمین تنیس دیگه به زمین تنیسهای تهران اضافه کرد که معنیش، فضا و زمان بیشتر برای امثال بهرامی بود. مجموعه انقلابِ شصت ساله رو هنوز میشه بهترین مجموعه ورزشی ایران دونست، چه برسه به وقتی که تازه افتتاح شده بود. اون زمان این مجموعه رو از بهترین مجموعه های ورزشی جهان میدونستن یه چیزی مثل قطر و آکادمی اسپایر. افتتاح این مجموعه و کمی بعدش مجموعه آزادی به نوعی سکوی پرتابی برای بسیاری از رشته های ورزشی اون دوره ایران بود.
خیلی دقیق نمیشه گفت چطور شد که تنیس از ورزشی مختص طبقه اقلیت ثروتمند به ورزشی در دسترس افراد بیشتری تبدیل شد. شاید یکی از مهمترین دلایلش علاقهی زیاد محمدرضا پهلوی، شاه وقت به این رشته بود. همین حالا هم اگر تو اینترنت بگردید عکسهای زیادی از پهلوی دوم در حال تنیس بازی کردن، در حال تماشای تنیس یا در حال اختلاط با اهالی و قهرمانهای این رشته میبینید. مشخصه که وقتی شخص اول مملکت به رشتهای تعلق خاطر داشته باشه، اون رشته تو مدت کوتاهی پیشرفت میکنه. همینطور مشخصه که وقتی قرار باشه رشتهای پیشرفت کنه، نمیتونه فقط منحصر به یک گروه اقلیت باشه. در چنین شرایطی بود که درهای زمینهای اصلی تنیس تهران به روی خیلیها باز شد. گروهی متشکل از پسرای باغبونهای امجدیه و کلوپ شاهنشاهی، از گروههای با استعداد تو این مقطع بودن.
اوضاع تنیس ایران تو اون مقطع یعنی اوایل دههی ۵۰ خورشیدی خوب بود. مثلا تقی اکبری رو داشتیم که سالهای ۶۷ و ۶۹ میلادی به جدول اصلی مسابقات گرند اسلم رولنگاروس و ویمبلدون رسیده بود. یا برادرش شیرزاد اکبری که گفتم اولین راکتس تنیس منصور بهرامی رو بهش داد سال ۶۹ تو رولن گاروس بازی کرد.
گفتم که چند تا از تنیسورهای ایران تو گرند اسلمهای رولن گاروس و ویمبلدون شرکت کردن. منصور بهرامی و تقی اکبری جزو اولینها بودن. اینجا قبل از اینکه قصه رو ادامه بدم، جا داره یه نگاهی بکنیم به تاریخچه تنیس. تاریخ پرباری داره و شاید خیلیها کامل باهاش آشنا نباشن.
تنیس مدرن تاریخی کمی بیشتر از 150 سال داره و مثل خیلی دیگه از ورزش ها، از انگلستان کار خودش رو شروع کرده. هر ساله، چهار دوره مسابقه گراندسلم تو چهار کشور جهان برگزار میشه که مهمترین مسابقات جهان هستن و طبیعتا بیشترین امتیاز رو تو رده بندی کلی ورزشکاران دارن. بین ژانویه تا فوریه، اوپن استرالیا تو ملبورن برگزار میشه. از اونجا که استرالیا تو نیم کره جنوبیه، تو ژانویه اونجا تابستونه و خبری از برف و باران نیست. می تا ژوئن اوپن فرانسه تو پاریس برگزار میشه که بهش رولند گاروس هم میگن.
رولند گاروس یه خلبان جنگی فرانسه در جریان جنگ جهانی اول بود که به عنوان نماد شجاعت فرانسوی ها به شمار میره. فوتبال، راگبی و البته تنیس هم بازی میکرده و به همین دلیل اسم ورزشگاهی که اوپن فرانسه توش برگزار میشه، رولند گاروس گذاشته شده. فقط هم 29 سال عمر کرد. یک ماه قبل از پایان جنگ، توسط یک هواپیمای آلمانی کشته شد. مسابقات رولند گاروس روی زمین از جنس خاک رس برگزار میشه که تو دو دهه اخیر، عمدتا رافا نادال برنده ش شده. جون تا جولای، لندن میزبان مسابقات ویمبلدونه که از میشه مهمترین گرنداسلم در نظر گرفتش که روی چمن برگزار میشه. آگوست و سپتامبر هم یو اس اوپن برگزار میشه که نیویورک سیتی میزبانشه. هر دوره مسابقات گراندسلم چندین بخش دارن. انفرادی و تیمی، مردان و زنان. این بین انفرادی مردان معمولا محبوب ترین بخش به حساب میاد و بیشترین تماشاگر رو داره.
بعد از گراندسلم ها یک سری مسابقات ATP داریم. ای تی پی، از Association of Tennis Professionals برداشته شده که یعنی انجمن تنیس حرفه ای. مسابقاتش یک لول از گراندسلم پایینتره. از سال 1972 هم مسابقاتش شروع شده. مهمترین مسابقات بین ای تی پی ها، مسابقات ATP Masters 1000 یا مسترز هزار امتیازیه. مثلا سال 2019 نه مورد از این مسابقات برگزار شد تو کشورهای مختلف. نادال، فدرر، جوکوویچ، دامنیک تیم و چند نفر دیگه هرکدوم به قهرمانی هایی رسیدن.
خب برگردیم سر داستان اصلی. سال ۱۹۷۱، تورنمنتی تو تهران و به میزبانی کلوپ شاهنشاهی آغاز شد به نام کاپ آریامهر. این مسابقات در سطح ATP بود و جزو تورهای سطح بالای مسابقات ای تی پی به حساب میومد. به همین دلیل هم بهترینهای دنیا تو این جام آریامهر شرکت میکردن. تو دورهی اولش مارتی ریسن آمریکایی یکی از ده تنیسور وقت دنیا قهرمان شد. این مسابقات سال ۷۲ برگزار نشد اما از سال ۷۳ تا ۷۷ میلادی به صورت منظم برگزار شد. از ارزش این مسابقات اینطور بگم که گیرمو والاس آرژانتینی در سال 1977 یعنی آخرین دوره قهرمان مسابقات شد. والاس همون سال 77 قهرمان فرنچ اوپن و یو اس اوپن و 78 و 79 قهرمان اوپن استرالیا شد. مانوئل اورانتس که سال 1976 قهرمان مسابقات شد، یک سال قبلش قهرمان اوپن آمریکا شده بود. حالا قهرمانی همین بازیکنا تو تنیس دونفره، افتخارات نفراتی که قهرمان نشدن و افتخارات کسایی که تو تنیس دبل آریامهر قهرمان شدن، بماند. آخرین دورهی این رقابتها سال ۱۹۷۷ برگزار شد. سال ۱۹۷۸ که میشه ۱۳۵۶ به دلیل شرایط اون روزهای کشور رقابتها برگزار نشد. سال بعدش هم که انقلاب شد.
هیچ ایرانیای هرگز به فینال این رقابتها نرسید اما گاهی نتایج درخشانی ثبت شد. مثلا میشه به پیروزی کامبیز درفشیجوان دوست منصور بهرامی تو دور اول رقابتهای ۱۹۷۶ جلوی کارل مایلر رنک ۲۰ اون موقع دنیا اشاره کرد. ا ین آقای درفشیجوان که سال ۹۴ از دنیا رفت، همونطور که گفتم دوست منصور بهرامی بود اما مهاجرت نکرد، مدتی هم سرمربی تیم ملی ایران بود.
خلاصه که گفتم اوضاع تنیس ایران چه به لحاظ سختافزاری و برگزاری رقابتهای معتبر و چه به لحاظ داشتن بازیکن تو اون دوره خوب بود
البته تعداد نفرات سطح بالا، نسبت به انتظاراتی که از تنیس اون زمان ایران ایجاد شده بود، محدود به نظر میرسید. در واقع خانوادهی اکبری شامل تقی، حسین و شیرزاد تیم ملی رو تشکیل میدادن و هرچند نتایج در خوری مثل حضور تو مراحل بالای جام دیویس کسب میکردن اما اوایل دههی ۵۰ به سالهای آخر دوران بازیشون نزدیک بودن. این دویس کاپ که از ۱۹۰۰ داره برگزار میشه، جام جهانی تنیس و عملا مهمترین تورنمنت تیمی دنیاست. تورنمنت اصلی که بهش میگن گروه جهانی، ۱۶ تا تیم داره که برای قهرمانی جهان مبارزه میکنن. سه منطقهی آمریکا، آسیا – اقیانوسیه و اروپا – آفریقا هم هستن که تیمهای سطح پایینتر توشون حضور دارن. صعود و سقوط هم دارن و هر منطقه تا چهار سطح دستهبندی میشه. البته همیشه اینطوری نبوده و قبلا تیمهای خیلی کمتری حضور داشتن. ایران سال 1962 برای اولین بار تو مسابقات شرکت کرد زمانی که منصور بهرامی شش ساله بود.
منصور بهرامی در کنار بازیکنهایی مثل مرحوم درفشیجوان، برای تغییر نسل تنیس ایران در نظر گرفته میشدن. به این لیست باید نفراتی مثل محرم خدایی، عیسی خدایی و عزتالله نعمتی رو هم اضافه کنیم. گفتم که بهرامی قهرمان زیر ۱۶ سال ایران و آسیا بود. سال ۷۵ میلادی، موفق شد این عنوان رو تو ردهی جوانان هم تکرار کنه. همتیمیش کی بود؟ کامبیز درفشیجوان. تو فینال تیمی از اندونزی که اون روزها رقیب اصلی ایران تو آسیا بود رو شکست دادن و کاپ قهرمانی آسیا رو تصاحب کردن. میشه گفت این مدال طلا، اگر مهمترین طلای تاریخ تنیس ایران نباشه، حتما یکی از مدالهای بسیار ارزشمند و مهم به شمار میاد.
بهرامی از ۱۷ سالگی پا به رقابتهای حرفهای تنیس گذاشت. اولین بار سال ۱۹۷۳ تو جام آریامهر که دربارهی جایگاه و سطحش صحبت کردیم شرکت کرد. البته که هیچوقت توفیق بزرگی نداشت و همونطور که گفتم هیچوقت هیچ نمایندهای از ایران به نیمهنهایی دوبل و تک نفرهی این رقابتها نرسید. بهرامی یک بار تو سال ۱۹۷۵ با برتری مقابل نمایندهی هند و یک بار تو سال ۱۹۷۷ با برتری مقابل نماینده مراکش از مرحلهی یک ۶۴ عبور کرد و به جمع ۳۲ تنیسور برتر جام آریامهر رسید. بهرامی تو هر دو دوره به نمایندههای آفریقای جنوبی باخت که در زمان تقابل باهاش جزو ۴۰ تنیسور برتر رنکینگ دنیا بودن.
تو اون سالها تنیس دیگه ورزشی مخصوص طبقهی اشراف به حساب نمیومد و امثال بهرامی هم میتونستن از زمینهای تنیس استفاده کنن. زمانی که بهرامی عضو تیم ملی شد، دیگه میتونست هر موقع که دوست داره بره امجدیه، جایی که روزگاری به خاطر تنیس بازی کردن توش کتک خورده بود و اونجا هرچقدر دوست داره تنیس بازی کنه.
سال ۱۳۵۷ وقتی انقلاب شد، منصور بهرامی ۲۲ ساله بود؛ تو اوج جوونی و البته همونطور که گفتم در آغاز مسیر رسیدن به سطوح بالاتر تنیس دنیا. عجیب نبود که تو بهبهی انقلاب، تنیس هم از اولویتهای جامعه خارج شد و کنار گذاشته شد. چیزی که عجیب بود، این بود که قویترین تیم آسیا، دیگه هرگز تشکیل نشد.
تابستون سال ۵۸ شورای انقلاب دوره افتاد برای تعیین تکلیف ورزش بعد از انقلاب. تو اپیزود دوم و تو شرح ماجرای ابراهیم میرزایی براتون گفتم که ورزشهای رزمی و به خصوص کانگفو چه سرنوشتی پیدا کردن و تا مدتها بعضیهاشون تعطیل بودن. اعضای اصلی شورای انقلاب، چهرههای مهم و در واقع حلقهی اصلی سیاسیون رده اول کشور تو اون مقطع بودن. چهرههایی مثل محمود طالقانی، علی خامنهای، ابراهیم یزدی، مهدی بازرگان، یدالله سحابی، صادق قطبزاده و خلاصه آدمهایی در این سطح. بعدها میرحسین موسوی و احمد جلالی و چند نفر دیگه هم به این کمیته اضافه شدن. به هرحال این کمیته گروههایی رو تعیین کرد که وضعیت اماکن ورزشی، تیمهای ورزشی و خلاصه ورزش رو مشخص کنن. کل این روند هم دست حسین شاهحسینی بود. این آقای شاهحسینی که سال ۹۶ از دنیا رفت از اعضای شورای مرکزی جبههی ملی ایران و معاون مهدی بازرگان بود. از چهرههای به شدت مخالف شاه بود و چند سال آخر حکومت پهلوی باوجود اینکه جزو چهرههای ورزشی مهم بود چون تو جشنهای چهار آبان یعنی جشن تولد شاه شرکت نکرده بود، ورودش به اماکن ورزشی ممنوع بود. تو دوره خودش بسکتبالیست بود و دوستی نزدیکی هم با تختی داشت.
این آقای شاهحسینی بلافاصله بعد از انقلاب رییس سازمان تربیت بدنی وقت میشه و کار رو دست میگیره. سال ۵۸ شورای انقلاب رفت سراغ تنیس. عجیب نیست که نگاه خوبی به تنیس نداشتن چون گفتم که شاه علاقهی زیادی به تنیس و طبعا بعضی از چهرههای اصلی تنیس داشت. شاهحسینی بعدها سال ۸۷ تو پشت صحنهی برنامهی ورزش در مسیر انقلاب گفت که یکی از اعضای شورا به دلیل اینکه خاک زمینهای تنیس قرمز بوده، گفته این ورزش طاغوتیه و در نهایت تنیس رو تعطیل کردن. البته خود بهرامی این داستان رو قبول نداره
خلاصه اینطوری شد که تنیس ایران به حکم شورای انقلاب تعطیل و انجامش ممنوع اعلام شد. میشه گفت این ممنوعیت، روندی که تعریف کردم رو قطع کرد. یک سال بعد از اون و تو سال ۱۳۵۹، کمیتهی انقلاب اسلامی و سازمان تربیت بدنی، به این نتیجه رسیدن که تنیس طاغوتی نیست و میشه پیگیریش کرد. فدراسیون تنیس سال ۱۳۵۹ دوباره راه افتاد. مجید خطیبی رییس فدراسیون تنیس شد. از این آقای خطیبی هیچ اثری در اسناد در دسترس ورزش ایران وجود نداره. دو سال بعد هم فدراسیون رو به غلامحسین نوریان که بازیکن تیم ملی فوتبال بود قبل از انقلاب واگذار کرد و رفت.
منصور بهرامی اون روزها هنوز ایران بود. سال ۶۰ تورنمنتی تو ایران برگزار شد به نام جام گرامیداشت انقلاب اسلامی. این مسابقات که تو رشتههای مختلف برگزار شد، با هدف برگردوندن ورزش پایهگذاری شد. تو همون اولین دورهی این رقابتها، تنیس جزو رشتههای شلوغ بود. طبیعی هم بود دیگه. رشتهای که تا حدود ۴ سال قبلش جزو شلوغترین رشتهها بود، چند وقتی بود که تورنمنتی نداشت و یک سال و چند ماهی تعطیل بود.
بهرامی تو اون دوره از رقابتها که با حضور بیشتر ملیپوشهای وقت برگزار شد، قهرمان تک نفره و دوبل شد. همتیمیش تو مسابقهی دوبل هم کسی نبود جز دوست نزدیکش کامبیز درفشیجوان. جایزهی نفر اول این رقابتها هم در نوع خودش جالب بود؛ بلیط رفت و برگشت به آتن پایتخت یونان. شخصا برای من قابل درک نیست چرا باید همچین جایزهای به برندهی تورنمنت جام گرامیداشت انقلاب اسلامی اونم تو رشتهی تنیس داده بشه.
این بلیط، اما به نوعی بلیط شانس منصور بهرامی جوان بود.
منصور بهرامی بلیط یونان رو گرفت، به ترکیه رفت، اونجا ۵۰۰ دلار داد و بلیطش رو به بلیط نیس – لیون – پاریس تبدیل کرد. باید این رو بگم که بهرامی تو این مقطع از نظر مالی شرایط نسبتا خوبی داشته. اغلب تورنمنتهای داخلی تنیس با جوایز نقدی برگزار میشد. تورنمنتهای بینالمللی هم که جوایز نقدی داشتن و خلاصه اوضاع مالی بهرامی بدی نبود. چیزی که بد بود، ذهنیت بهرامی بود. تو مسیر تا به پاریس برسه، رفت کازینو و تقریبا هرچقدر پول با خودش داشت رو تو کازینو به باد داد.
بهرامی هرجوری بود خودش رو به پاریس رسوند. امکان اینکه مدت زمان زیادی تو فرانسه بمونه نداشت. در واقع چند ماه بیشتر وقت نداشت و باید اواخر سال ۱۹۸۰ تکلیفش رو مشخص میکرد. بهرامی از پاریس سفر کرد به شهر ویلپَنت. اونجا قرار بود مسابقهای برگزار بشه و بهرامی میخواست شانسش رو امتحان کنه. این شهر ویلپنت یه شهر نسبتا کوچیکه نزدیک پاریس. چند سالی مرکز اجلاسهای سازمان مجاهدین خلق بود و اگر پیگیر جدی اخبار باشید اسمش ممکنه به گوشتون خورده باشه.
خلاصه بهرامی سفر کرد به این شهر کوچیک تا تو اون مسابقه چند روزه شرکت کنه.
خلاصه هرجور که بود، منصور بهرامی اونقدر تو فرانسه موند تا زمان برگزاری گرند اسلم رولن گاروس رسید. قبل از شروع این مسابقات، به بهرامی گفتن که میتونه از مرحله پیش مقدماتی مسابقات شانسش رو برای رسیدن به جدول اصلی امتحان کنه
باوجود اینکه بهرامی بعد از سختیهای زیاد موفق شد اقامت یک ساله فرانسه رو بگیره اما اجازه خروج از این کشور رو نداشت. سیستم رنکینگ تنیس حرفهای دنیا اینطوریه که شما با امتیازهایی که از تورنمنتهای حرفهای جمع میکنید، تو جدول رتبه به دست میارید. مثلا گفتم که یه سری از مسابقات ای تی پی هزار امتیاز دارن. گرند اسلمها بیشترین امتیاز رو دارن. بهرامی شانس این رو نداشت که تو مسابقات زیادی شرکت کنه. دقیقتر بخوام بگم، بهرامی فقط میتونست سالی سه تا تورنمنت حرفهای که امتیازشون تو رنکینگ جهانی محاسبه میشه رو تجربه کنه. سه تا تورنمنتی که تو فرانسه برگزار میشن منجمله رولن گاروس که طبیعتا شانس زیادی توش نداشت برای امتیاز گرفتن. اگه بخوایم مقایسه کنیم، تنیسورهای تراز اول دنیا اون زمان سالی چهل هفته تو مسابقات حرفهای حضور داشتن.
اوضاع همینطور پیش رفت تا بهرامی به مرز ۳۰ سالگی رسید. اون زمان بود که تونست پاسپورت فرانسوی بگیره. پاسپورت فرانسوی مساوی ویزا به همه کشورهای دنیا بود. ویزا به همه کشورهای دنیا هم مساوی امکان شرکت تو همه تورنمنتهای حرفهای بود. مشکل اما این بود که بهرامی به سنی رسیده بود که جمع کردن امتیاز براش تو بخش انفرادی براش بسیار سخت شده بود. اونقدری عقب افتاده بود که اگر قهرمان یه گراندسلم هم میشد نمیتونست اونقدری تو رنکینگ جهانی بالا بیاد.
تو مسابقات حرفهای اما بهرامی تو سالهای آخر دهه هشتاد میلادی باتوجه به اینکه سنش بالا رفته بود، شانس زیادی نداشت. همین مسئله باعث شد سراغ مسابقات تیمی بره. تو مسابقات دوبل عملکرد متوسطی داشت و چند باری تا مراحل میانی گرند اسلم رولن گاروس و ویمبلدن رسید. تو روزایی که به نظر میرسید بهترین سالهاش رو پشت سر گذاشته بود، سال ۱۹۸۹، تو سی سالگی با اریک وینوگرادسکی فرانسوی رفت مسابقات فرنچ اوپن. این وینوگرادسکی اون موقع ۲۳ سالش بود یعنی ده سال از بهرامی کوچیکتر بود. مسابقات در دور مقدماتی چهار سکشن داشت. تیم دو نفره بهرامی- وینوگرادسکی تو گروه خودشون که خودش به صورت حذفی بین 16 تیم برگزار میشد، چهار برد پیاپی کسب می کنن و به جدول اصلی میرسن. مثلا سه بازی اول مقدماتی رو در حالی بردن که یک ست هم ندادن. تو فینال گروه خودشون هم تیمِ موتا از آمریکا و ویلنبرگ از آمریکا رو بردن. با بردن گروه، به نیمهنهایی رسیدن. تو نیمه نهایی یه تیم با بازیکنهای سوئدی و پرویی رو 3-0 بردن و به فینال رسیدن. اون مسابقه که میشه ازش به عنوان مهمترین روز تاریخ تنیس ایران یاد کرد، برگزار شد.
تو فینال ولی به تیمی متشکل از جیم گرب و پاتریک مکانرو باختن. این مک انرو رو اگه تنیس دنبال کرده باشید احتمالا بشناسید. جزو خوبهای تنیس دو نفره بود و اون زمان تو اوج بود. آها یه جان مکانرو هم داریم که خیلی معروفتره و تو تک نفره تو همون دهه هشتاد یکی از سه نفر برتر دنیا بود. این اون نیست. خلاصه، این نتیجه بهترین نتیجهای به حساب میاد که منصور بهرامی تو یه مسابقه در این سطح کسب کرده.
چهار سال بعد از این درخشش یعنی تو سال ۱۹۹۳، منصور بهرامی باز هم برای تیم ملی دیویس کاپ ایران مسابقه داد. آخرین حضور منصور بهرامی تو ترکیب تیم دیویس کاپ ایران سال ۱۹۹۷ بود. در برد 3-2 جلوی پاکستان، یک برد و باخت انفرادی به دست آورد و تو دو نفره با رازیانی برنده شدن. تایپه رو هم تو دور بعدی 4-1 بردیم که دو برد انفرادی و یک برد دوبل به دست آورد. تو فینال اون مسابقات 4-1 به لبنان باختیم اما این بار بهرامی حضور نداشت. حضور تو اون مسابقه مقابل تایپه، آخرین حضور منصور بهرامی تو ترکیب تیم دیویس کاپ ایران به حساب میاد اون هم زمانی که ۴۱ سال داشت و موهای روی شقیقهش کم کم جوگندمی میشد.
در واقع باید گفت هیچکس حتی نزدیک رکورد ۲۲ بازی منصور بهرامی برای تیم ملی تنیس ایران تو دیویس کاپ نیست.
منصور بهرامی در تمام دوران حرفهای خودش به عنوان بازیکنی شناخته میشد که کارهایی میکنه که کمتر کسی انجام میده. خیلیها معتقدن اگر شرایط عادی پیش میرفت میتونست نمایشهای بهترین تو مسابقات حرفهای و گرنداسلمها داشته باشه و رنک بهتری به دست بیاره اما شرایط بهش اجازه نداد.
البته دست تقدیر خدایان تنیس خیلی هم با بهرامی لج نبود. سال ۱۹۹۳ تورنمتی راه افتاد به نام ای تی پی چمپیونز تور. هدف از راه اندازی این تور، این بود که قهرمانهای بازنشستهی تنیس و کسایی که دیگه سنشون به تنیس سنگین و حرفهای نمیخوره کنار مسابقات باشن و خلاصه راکتی دست بگیرن و مردم رو سرگرم کنن. یک چیزی مثل همین مسابقات اسطوره های فوتبال که هر از چند گاهی برگزار میشه و مردم با یه دریبل زیدان یا با یه شوت روبرتو کارلوس عشق میکنن. اینجا، جایی بود که منصور بهرامی انتقامش رو از دست تقدیر گرفت.
تنیس تو ایران، قدمتی حدود ۷ دهه داره. تو این مدت نامهای زیادی به اوج تنیس ایران رسیدن و افتخارهای زیادی کسب کردن. همه صاحبای این اسمها اما هرگز فرصت هم بازی شدن با بهترین تنیسورهای تاریخ و حضور مداوم تو تمام گرند اسلمهای دنیا رو به دست نیاوردن. همه به جز یک اسم، منصور بهرامی.