تجربههای تلخ و شیرین یک معلم در مسیر کارآفرینی ( قسمت دوم)
ریخت و پاشهای قبل از شروع کار
مرور قسمت اول
در قسمت اول اگر یادتون باشد بعد از ورشکستگی تو بازار بورس و فارکس تصمیم گرفتم هم آموزش ببینم و هم شاگردی کنم چون در زمینه بازار و تجارت صفر کیلومتر بودم.
تجربههای تلخ و شیرین یک معلم در مسیر کارآفرینی ( قسمت اول)
ریخت و پاشهای قبل از شروع کار
امروز میخواهم یکی از این تجربههای تلخ کاریام ( شاگردی کردنم) را با شما به اشتراک بگذارم. متاسفانه این شرکت بخاطر ریخت و پاشهای اداری – سازمانی طی 2 سال با ضرر 400 میلیون تومان ورشکست شد.
متاسفانه بیشتر مردم فکر میکنند( مثل خودم تا قبل از ورشکستگی تو بورس) برای شروع کسب و کار نیاز به سرمایه آنچنانی، و دفتر و تجهیزات لاکچری است. در حالیکه تمام کارآفرینان موفق کار را از منزل یا پارکینگ شروع کردهاند افرادی چون : جف بزوس، بهروز فروتن و …
تابستان92 کارم را تو یه شرکت بازیافت زباله شهری شروع کردم. روز اول که رفتم شرکت فکر کردم اومدم هتل. دفترشون تو یکی از خیابونای شیک اصفهان، تو هر اتاقی 2 -3 تا سیستم کامپیوتر و 10 نفر تو این دفتر کار میکردند بعلاوه در انبارها و کیوسکها نزدیک به 40 نفر مشغول بودند.
اولین سوالی که برام پیش اومد و از خودم پرسیدم این بود: چرا این همه آدم اینجا تو دست و پای همند؟ بازیافت که آدمای شیک و « سان تال مان تال »نمیخواد!!!
چند روزی گذشت منم مثل بقیه کارکنان سرگردان و بی برنامه بودم رفتم پیش رییس و گفتم من باید چیکار کنم. با تعجب از بالای عینکش نیگام کرد گفت کارتون که مشخصه! روز اول مهندس براتون شرح وظیفه را گفتند. لیستی از قبل آماده کرده بودم و تو این لیست بعضی موارد غیرضروری و اضافی را گوشزد کرده بودم جلوش گذاشتم این باره از زیر عینک یه نیم نگاهی باهاش انداخت و بدون تمرکز و مطالعه، گفت شما کارتون خوب انجام بدید نیازی فعلا به طرح و برنامه نداریم.
حدود 8 ماه تو این شرکت بودم درآمد شرکت عالی بود ( روزانه 10 الی 15 تن زباله کیلویی 100 تومن)، نقدینگی بالا ( مشتریا پیش پیش پول میدادن تا محصول پیشخرید کنند. )
از ماه چهارم متوجه شدم شرکت بدهکاره و کسری داره. خیلی تعجب کردم روزانه حدود 1 الی 5/1 میلیون تومان مواد می خریدن و با قیمت حدود 7 میلیون میفروختن. یعنی روزی حدود 4 الی 5 میلیون تومان درآمد داشتند که اگر هزینهها را کسر کنیم حداقل باید روزی 2 میلیون تومان سود خالص میموند و این درآمد سال 92 برابر با درآمد 40 تا کارمند دولت بود.
شرکت با این درآمد وحشتناک فوقالعاده خوب، در تابستان 93 اعلام ورشکستگی کرد هر چند در این موقع من نبودم ولی هنوز افسوس میخورم که چرا ورشکست شد و چرا مدیرعامل به حرفای من و دیگر دلسوزان شرکت گوش نداد.
هدف از این نوشته؟
خیلی مختصر علت ورشکستگی شرکت بازیافت براتون مینویسم تا برای کسب وکار خودتون تجربه خوبی بشه البته برای خودم تجربه گرانسنگی شد و تو استارت و ادامه کسب وکارم آویزه گوشم بود و هست برای همیشه!
تجهیزات اداری – سازمانی مثل: میز، صندلی و فایل و … را باید یا قرض گرفت و یا از سمساری با قیمت بسیار اندک تهیه کرد.
من کارگاهم را در سال 94 با 3 نفر کارگر استارت زدم و من و شریکم تمام کارهای مدیریت و تامین مواد و بازاریابی را انجام میدادیم.( البته با سیستمسازی کردن کارها )، مشتریان و رقبا فکر می کردند ما بیش از 15 نفریم. چون محصول را درب انبار و یا فروشگاه تحویلشان میدادیم.
تو سفر بازاریابی شیراز با حاجآقایی آشنا شدم که شد برام بهترین مشاور و تا امروز از بهترین مشتریام است. وقتی خودم را معرفی کردم و محصولم را معرفی کردم گفت اگر قیمتی که من میگم بدی رو محصولت کار میکنم. همانروز 3 تا اشکال به محصولم گرفت منم خیلی سریع 3 تا عیب کاکو شیرازی را برطرف کردم و فروشم خیلی جون گرفت.
کار عملی: