گنجزیر خاکی من در دانشگاه علو م پزشکی اصفهان
چرا این مطلب را نوشتم:
من یه مشتری پرو پا قرص ویرگول هستم .معمولا مقالاتی که حوزههای آموزشی و کارآفرینی نوشته بشه با ذوق و شوق میخونم. البته به کامنتها توجه ویژه دارم چون نظر افراد از خود مطلب برام جذابترن.
کامنتها، آیینهای تمام نمای از شخصیتها با درونمایه متنفاوت و متنوع از نگرشها، و چشم انداز تیپهای مختلف طبقاتی، جنسیتیی، اقلیم جغرافیایی و نسل تابو شکن و دیونه امروزی... جامعه ام می باشد.
معمولا یکی از کامنتهایی که بیشترین دامنه فراوانی را داره، اظهار نظر در باره درس خواندن و دانشگاه رفتن یا نرفتن است. البته اکثریت مخالف دانشگاه رفتن هستند و ادعا می کنند عمرشان را بیخودی پای کلاس و درس ریختند و اگر همین زمان را جای دیگیری مثل بازار، یا تخصص و مهارت صنعتی – خدماتی گذاشته بودند اوضاع امروشان بهتر بود.
برونگرای دانشگاههای ایران
ظاهردانشگاههای ایران شامل تعدادی جزوه و چند تا کتاب و یه مشت کتابای گرد و خاک خورده با اساتید 40 درصد سهمیه ای ( البته قصدم توهین نیست ولی بالای 60 درصد اساتید دانشگاهها با سهمیه استاد شدند و جالبه بچه هاشونم کوپن 40 درصدی را از باباهاشون به ارث بردن) و قیافه های ترسناک بچه حراست دانشگاه که به همه چی گیر میدن الا وظیفه اولیه شان و از تنها کسی که حمایت و حراست نمی کنند استاد و دانشجو هستش و تعدادی دختر و پسرای قر و اطوارای بازاری ( دیر از جون اقلیتی ) که بخاطر پدر و مادرشون اومدن دانشگاه یا بخاطر پز دادن و یا دوست و ازدواج و...
درونگرای دانشگاه های ایران
شاید تو مخالف حرفم باشی ولی من عاشق دانشگاه هستم البته مثل تو، منم از ظاهر برونگرای دانشگاه حالم بهم میخوره منم مثل تو برای استادم بیگاری کشیدم و منم مثل تو حراست بهم گیر داده ولی چیزهایی کشف کردم که اگر حوصله داشته باشی و مطلب را ادامه بدی برات مینویسم. و بدان اگر یکم تیز و زیرک باشی دردانه نایاب درون داشگاه ترا خیلی زودتر از هر بازار و کشور خارجه به قله رشد و توسعه و پول و پلا میرسونه .
سالهای 90 تا 95تو دبیرستان البرز اصفهان تدریس داشتم . دبیرستان تو محوطه دانشگاه اصفهان بود. سال 91 برنامه ام فیکس نشد و سه شنبهها 4 ساعت فضای خالی داشتم ...روزهای سه شنبه کارم شده بود گشت وگذر تو دانشگاه و تجدید خاطرات دوران دانشجویی... کم کم سر از کافی نت و کتابخانه و شرکت در همایشهای دانشجویی درآوردم، بعدها همین 4 ساعت دنیای شغلی و باورهای منه تغییر داد چون زیرخاکی دانشگاه را کشف کرده بودم.
* فضای پرپتانسیل و تا حدودی ارزان:
یک لحظه فضای کلی دانشگاههای درجه اول ایران مثل تهران، شریف، شهید بهشتی، اصفهان، ارم شیراز، فردوسی مشهد، تبریز و... را تجسم کنید دنیایی از امکانات فضای سبز، ورزشی، کتابخانه، سالن ها فرهنگی - هنری و... فضاهایی که در بهار و پاییز و زمستان فوق العاده زیبا و قشنگن... ولی بندرت دانشجویی از این فضا لذت میبره و بیشتر بفکر فرار از این فضاست.
*جامعه آماری بالا:
دانشگاه های درجه اول ایران شامل دهها هزار نفر آدم است که برای یادگیری و کسب تجربه و از همه مهمتر برای اهرم سازی فوق العاده هستند.
آدمایی که تودانشگاههای ایران هستند یک بستر فوق العاده برای نام جویی و خلاقیت است البته نه در کلاسهای خشک و بیروح بلکه درفضای خارج از کلاس .
تو این فضا هر جور جوان کاری بخوای پیدا میشه که هم کار بلد است و هم صادق و بی شیل پیله!
اگر کار تحقیقی داری و یا تست بازار داری محیط خوبی برای تست و آزمایش است و البته آدمای تحلیلگر خوب!
خلاصه از دانشمندبگیر تا فنی کار و آدمای گستاخ و تابو شکن تو این فضا میتونی پیدا کنی که هیچ کجا نخواهی یافت!
* منابع قدیمی و ارزشمند:
اگر به کتابهای قدیمی کتابخونهها دانشگاهها سر زده باشی دنیایی از کتاب های گرد و خاک گرفته را می بینی. من حوزه کسب وکارم را از دل همین کتابای فراموش شده پیدا کردم.
*تحقیقات و پایان نامههای دوره ارشد و دکتری:
معمولا این پایان نامهها تو لیست فراموش شده هستند حتی نویسندههاشونم باهاشون قهر کردند... ولی من هر وقت مغزم برای نوشتن مقاله یا تحقیق قفل میکنه به این گنجینه برباد رفته پناه میآورم.
*اساتید با تجربه و دانشجویان جویای نام:
وقتی اسم دانشگاه میاد من خیلی سریع اساتید بزرگی چون: کورش خسروی، محمدرضا شعبانعلی، محمدحسین ادیب، احمد روستا، جهانگیری و دهها نفر دیگر می افتم که هر کدومشون یه دانشکده کاربردی هستند.
یاد دانشجویانی که دنبال استاد شدن نرفتن و یا بودن و از خیرش گذشتن ولی امروز خودشان خط شکن دنیای کارآفرینی در کشور هستند افرادی چون: امین آرامش، میثم مدنی، دختران نجار، امیر مهرانی، متین لشکری، مصطفی کلامی، مرضیه سیدصالحی و دهها نفر دیگر.
*ارتباط با جهان تجارت و بزرگان فناوری:
یکی از بهترین مسیرها برای جهانی شدن همین دانشگاههایی هستند که هر روز با چماق تو کلهشون میکوبیم براحتی از همین طریق می شود با صنایع، بازار و کارآفرینان دنیای جدید پل ارتباطی زد.
مثلا میشه بجای مهاجرت به کانادا،از همین ایران خودمون تو کانادا ثبت شرکت کرد و پروژههای دلاری گرفت و کار کرد.
*خط شکنان امور خیریه:
بدون تعارف بین داشجو و اساتید آدمای بزرگی در زمینه کار خیر پیدا می شود. این قشر هم مهارت کافی دارند و هم اعتبار خوب. من سال 82 مدیر پیش دانشگاهی سمیرم بودم و با کمک جهاد علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان کلاسهای کنکور و مشاوره رایگان برگزار کردیم . خوشبختانه هنوز این رابطه حفظ شده چون افراد دلسوز و بزرگی چون: دکتر سمرسیدیاحسین ( نخبه جهانی) ، دکتر معین رضایی، دکتر فاطمه جهانشاهی و هزاران متخصص این آب و خاک سینه چاک خدمتند فقط باید زمینه را آماده کرد.
من با کمک همین زیر خاکی های بالا، از دنیای معلمی وارد دنیای کارآفرینی شدم و سال 93 با سرمایه زیر 500 هزار تومن یک کارگاه بسته بندی تو حوزه گیاهان دارویی زدم و سال 96 وارد دنیای دیجیتال مارکتینگ شدم. امروز نه تنها خودم بلکه حداقل 20 نفر بطور مستقیم و غیرمستقیم از این طریق مشغول کار و صاحب درآمد هستند.
منبع: آکادمی بازاریابی و توسعه کسب وکار اُکسِل