این بلاگ پست یکی از مجموعه پستهایی هست که اینجا لیستشون کردم.
خب این مطلب خودش به تنهایی خیلی گستردس و بسته به اینکه شما توی چه استیجی از این کرریر هستید باید برای هر کدوم رویکردهای متفاوتی در نظر گرفته بشه، ولی فراموش نکنیم که هدف بحثمون مشکلات هستند چون شناخت اونها به تنهایی خودش خیلی کمک بزرگی میکنه تا بتونیم در لحظات مهم تصمیمگیری درستی بکنیم. همینطور من تا جایی که راهحلها رو بدونم اونها رو بعد از ذکر هر مشکل میگم.
خب به نظرم خوبه که استیجها رو اینجوری دسته بندی کنیم:
اینترنشیپ توی ایران روال کاملا بومی خودش رو داره، (مثل استارتاپهای ایرانی که اکثرا اول یه ایده بودن بعد دست و پا درآوردن). معمولا در جاهای دیگه شما برای کسب یه مهارت مدتی به یک شرکت میرید، همزمان باهاش یکسری دورههای آموزشی میگذرونید و برای همهی اینها هم پول پرداخت میکنید.
ولی توی ایران رویکرد اینه که شما میرید یه شرکت و اونجا یه مدتی کارایی که بهتون میگن و انجام میدید و بعد هم استخدام میشید (یا نه قبولتون نمیکنن). خبری از آموزش و دریافت پول و اینا نیست(گرچه باز میگم اینو نمیشه به همه نسبت داد من مادرم خودش یه موسسه آموزشی داره و همیشه مدل خارجی رو انجام میدن??). باز هم من رویکرد اول رو صرف خارجی بودنش تایید نمیکنم ولی در مورد قسمت آموزش مطمئنم که اینترنشیپ نیاز به آموزش هم داره.
پس یکی از مشکلات یا چالشهایی که ما توی اینترنشیپ ایرانی میبینیم (اولیش نیستا!) اینه که به ما آموزش نمیدن. خیلی هم شاید حل کردنش سخت نباشه، چون ما اینترن هستیم تقریبا اگه از هر کسی تو سازمان سوال بپرسیم به احتمال خیلی زیاد اونها به ما جواب میدن و این ماییم که باید با پرسیدن سوالات درست این قسمت رو تنهایی به پیش ببریم.
یادتون باشه که به صورت دوستانه بعد از هر هفته از مسئول مستقیمتون بپرسید که به نظرش عملکرد شما چجوری بوده.
مشکل بعدی در اینترنشیپ این هست که معمولا کارهایی که به شما در ابتدا میدن شاید خیلی مرتبط نباشه و یا اونچیزی که شما به دنبالش هستید نیست. در این مواقع راهحل اثبات خودتونه! شما اینجا نیاز دارید تا یک ذهنیت خوب، پیگیر و پیشرو از خودتون در دیگران ایجاد کنید. راهشم اینه که هر کاری که بهتون میدن رو جدا از این که چی هست به بهترین نحو ممکن انجامش بدید. اینجا دقیقا یکی از همون جاهاییه که برنامهنویس نماها و برنامهنویسهای واقعی مشخص میشن!
خب حالا مشکل اول در اینترنشیپ مشخص نبودن زمان قراردادتون هست و اینکه به شما نمیگن با چه معیاری در آخر دوره قرار هست پیشرفت شما رو بسنجن و اگه قرار باشه بعد از قبول شدن همونجا شروع به کار کنید شما روی با چه حقوقی و در چه پوزیشنی قرار میدن. خب این از اون قسمتهایی هست که من هم راهحل بولتپروفی براش ندارم ولی توصیههایی میتونم براش بکنم.
برای پیشگیری از این مشکل ابتدا خیلی به سازمان یا شرکتی که برای اینترنشیپ انتخاب میکنید دقت کنید. خیلی مهمه که قرار هست با چه افرادی کار کنید. افراد متعهد یا باقی افراد (?!) و اینکه چندتا از افرادی که اونجا دارن در پوزیشنهایی که کار میکنن الگو یا اسطوره شما هستن و شما میخواید که دقیقا همون فرد در همون موقعیت باشید. در کنار همه اینها فراموش نکنید که ما ایرانیها ارتباط برقرار کردن رو بلد نیستیم و نمیدونیم که باید حرف بزنیم و خواستههامون رو مطرح کنیم و شاید خیلی مواقع توی کلمهای به اسم تعارف گیر کنیم (بلاخره تو سنتمون بوده دیگه ?♂️). پس یادمون نره که وقتی برای اینترنشیپ میریم که صحبت کنیم بهتره که دقیقا خواستههامون رو بگیم و حتی اگه قراره در آینده اونجا مشغول بشیم بهتره که کمی در مورد اون هم صحبت کنیم. این چندتا توصیه فقط میتونه به شما کمک کنه که انتخاب صحیحتری داشته باشید.
اگه کارآفرینی و استارتاپ رو دوست دارید و فکر میکنید که در آینده برنامهنویسی موفقی میشید که میتونه به یک کارآفرین موفق تبدیل بشه، اینترنشیپ رو به هیچ وجه در شرکتهای طراحیسایت یا تولید نرمافزار شروع نکنید!
توی قسمت قبلی هیچ حرفی از ارزشگذاری کار دولوپرها نکردم. چون هنوز اونجا دولوپری شکل نگرفته بود و اینجا شروع داستان پر فراز و نشیب ارزشگذاری کار افراد هست.
بیاین به معیارهای ارزشگذاری کار دولوپرها یه نگاهی بندازیم:
خب در شروع کار چالشها از اونجا شروع میشه که احتمالا ما هیچکدوم به غیر از کمی از آخری رو نداریم(شاید اونم نداشته باشیم ?♂️).
ما باید در تمام این ۳ سالی که سعی میکنیم از جونیوری به سینیوری برسیم (میانبر نداره!) باید بر روی این ۴ مورد کار کنیم. توی این مدت معمولا با حقوق پایه و شاید کمی بیشتر بشه کار پیدا کرد. که به نظر اوکی میاد. توی این مرحله من واقعا چالش خاصی توی ارزشگذاری کار نمیبینم شما معمولا هرچی بگید اگه بالاتر از میزان کاری که میکنید باشه اون فرد سینیوری که توی جلسه استخدام هست مبلغ رو تعدیل میکنه و حرفشم معمولا منطقیه. ولی ما اینجا یه سوپرپاور داریم و اون اینه که میتونیم خیلی سریع یاد بگیریم و بر مهارتمون بیافزاییم. شما تقریبا همیشه و همهجایی که میز و صندلی و اینترنت باشه میتونید در نقش یک برنامهنویس ظاهر بشید(بخاطر همینه من انقدر این کارو دوست دارم). پس میتونید توی ۱ سال به اندازه ۳ سال کسب تجربه کنید و همش بر میگرده به اینکه چقدر تلاش میکنید.
اگه شما فرد تلاشگری بودید و پیشرفت خوبی داشتید به احتمال زیاد توی همون شرکتی هم که هستید درآمد و ارزش کارتون بیشتر میشه. اما اگه خیلی بیشتر بودید یا شرکت منصف نبود چی؟ راه حلش عوض کردن شرکت هست. شما الان یک فرد جونیر ولی تلاشگر هستید و نمودار رشدتون خیلی شیب زیادی داره. پس نگران نباشید و حتما شرکتتون رو عوض کنید و دقت کنید اینجا پلهای هست که شما ارزش کارتون رو یک مرحله بالاتر می برید و با یک حقوق بالاتر توی اون شرکت شروع به کار میکنید.
ببینید چالشهای این دوره همه روتین هستن و این روتین بودن میتونه خیلی خطرناک باشه و باعث بشه که شما دلسرد بشید، اگه اکثر جوکهای برنامهنویسی رو ببینید همشون در مورد دولوپریهایی که توی این دوره هستن صادقه. مثل تحلیل رفتن انرژی، درآمد کم، کوچک شدن حلقه دوستان، سروکله زدن با مشتری، نداشتن همدم و ارتباط کمتر با اعضای خانواده و ...
یجورایی هم این دوره دوره گذار شما هست که بعدش به یک فردی تبدیل میشید که قبل از اینکه اینترنشیپتون رو شروع کنید دوست داشتید باشید.
فقط نیاز به تلاش و یادگیری داره ولی چندتا مورد دیگه هم میگم که میتونه کمکی باشه برای رسیدن به مرحله بعد.
توانایی راهبری پروژه مهمه از اونجایی که امکان داره شما بتونید یه زمانی سینیور دولوپر بشید اما بدون این هیچ وقت نمیتونید یک CTO بشید!
اخلاقیات رو آخر نوشتم ولی درجه اهمیتش از همه بیشتره. سعی کنید نِرد نباشید. احتمالش زیاده آدم درونگرایی باشید ولی این منافاتی با اخلاقیات نداره.
اگه عوض کردن شرکت خیلی بهتون حال داد مواظب باشید که توی دامش نیوفتید. شما نباید کمتر از یک سال در یک شرکت بمونید.
خب اینجا جاییه که بیشتر تو چشم بقیه هست و خیلیها اگه میگن برنامهنویس منظورشون افرادیه که به این مرحله رسیدن. اگه منتظر بودید که از چونه زدن با کارفرما سر گرفتن پروژه یا موقع بستن قرارداد بگم اینجا جاییه که این اتفاقها میوفته.
مشکلات توی این مرحله همه و همه سر پول میچرخه. مشکلات دیگهای مثل نحوه ارتباط با بقیه، کسب تجربه و یادگرفتن چیزهای جدید، اینکه چیکار کنیم حالمون بهتر بشه و.... وجود نداره. اینجا شما که فرد حرفهای هستید و برخلاف مراحل قبلی شما باید قواعد بازی رو بچینید و نقشه راه رو ترسیم کنید!
اگه برنامهنویس خوبی باشید همه میخوان که شما رو داشته باشن و شاید خیلیها هم حاضر نشن اندازه چیزی که شما میخواید(/دلیور میکنید) پول بدن. باید در اینجور مواقع مذاکره کنید ولی اگه گزینهی دیگهای نداشتید باهاشون قرارداد پارهوقت ببنید یا قرارداد بیشتر از ۶ ماه نبندید، نه برای اینکه ۶ ماه دیگه از اونجا برید. برای اینکه ۶ ماه فرصت داشته باشید تا نیاز اونها به خودتون رو بهشون ثابت کنید و موقع تمدید از اون به عنوان اهرم فشار استفاده کنید تا بتونید مبلغ رو به اندازه دلخواه بالا ببرید.
توی این مرحله سعی کنید که شما کار رو هل بدید به جای اینکه به دنبال کار بدوید. این باعث میشه که دیگران ارزش کار شما رو درک کنن. اگه سینیور هستید یعنی تا الان حتما چندسال، توی چندتا شرکت کار کردهاید و نتورک خوبی دارید. از این نتورک برای بالاتر بردن ارزش کارتون استفاده کنید.
توی این مرحله تعهدکاری شما خیلی مهمه و اینکه قولی بدید و نتونید دلیور کنید خیلی بهتون ضربه میزنه. مثلا اگه پروژهای رو در دست دارید و تا یک ماه دیگه پر هستید، پروژهی دیگهای رو قبول نکنید یا به طرف بگید که یک ماه دیگه پروژهاش رو شروع میکنید. معمولا در اینجور مواقع کارفرما برای شروع اصرار میکنه که باید بهشون بگید خب من کار قبلی رو سر وقت نرسونم احتمالا کار شما رو هم نمیتونم طبق قولم سر وقت برسونم (من همیشه میگم خیلی خوب جواب میده ?).
اگه در شرایطی قرار گرفتید که نتونستید با مذاکره مبلغ کارتون رو بیشتر کنید و طرف مقابل حرفهایتر بود به خودتون اعتماد کنید و خیلی ساده از اون شرکت بیاید بیرون (البته بهتره که قبلش دنبال کار بگردید).
خب شاید با خودتون بگید که من چرا هیچ حرفی از نحوه مذاکره و چونه زدن نزدم و حتی هیچ حدود مبلغی هم ذکر نکردم. دلیلش اینه که مهارت مذاکره چیزی هست که شما طی کار کردن(نه فقط دولوپری) بدست میارید. ارزشگذاری کارتون رو هم خودتون انجام میدید. هیچ وقت خودتون رو با بقیه مقایسه نکنید و قیمتی که میدید باید به میزانی باشه که شما را خوشحال نگه میداره. نه چیزی که بازار تعیین میکنه یا بقیه میگن.
امیدوارم که این مطلب مفید بوده باشه، منتظر فیدبکهاتون هستم.
(اگه هم خوشتون اومده اون رو با بقیه به اشتراک بگذارید ?).