آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا حقوق کارمند به اواسط ماه نرسیده تمام میشود؟
غذا، پوشاک، مسکن و غیره و غیره، دغدغههای خانوادههای بسیاری است. خانوادههایی که همیشه در روزها یا هفتههای اول ماه کفگیر حقوقشان به تهِ دیگ میخورد. اما چرا این افراد هیچگاه برای ماه بعد نیز به فکر تغییر نمیافتند و چارهای نمییابند؟
ضرب المثلی لاتین برای رفع ناامیدی و به فکر افتادن این افراد وجود دارد که معمولا به هانیبال (Hannibal) فرمانده نظامی و سیاستمدار اهل کرتاژ نسبت داده میشود، این ضربالمثل در صفحه 27 کتاب هنر فروشندگی و بهرهوری کسبوکار (Salesmanship and Business Efficiency) اثر جیمز سموئل (James Samuel) به انگلیسی ترجمه شده است که داستانی را بدین شکل روایت میکند؛ زمانی که ژنرالهای هانیبال به او گفتند که امکان عبور از کوههای آلپ با فیل وجود ندارد، او پاسخ داد:
یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت.
ﺑﺎﻳﺪ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺗﺼﻤﻴﻤﺎﺕ ﻣﻬﻢ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽﺗﺎﻥ ﺭﺍ با چشمانی باز و به دور از ریسک بگیرید. ممکن است از خودتان بپرسید که چگونه باید بر مشکلات اقتصادی و بدهیها غلبه کنم؟ آیا فروش منزل یا ماشین شخصی میتواند به من کمک کند؟ آیا باید به بورس وارد شوم و سهام بخرم یا به خرید و فروش ارز و طلا بپردازم؟ آیا باید شغلم را عوض کنم؟
ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺗﺼﻤﻴﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻳﮏ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺍﺗﺨﺎﺫ ﮐﺮﺩ. هیچ تضمینی وجود ندارد که تحلیل شما درست باشد و موفق شوید اما با انجام برخی کارها و رعایت برخی اصول میتوانید شانس موفقیت خود را افزایش دهید. شما با تصمیماتی هر چند کوچک میتوانید زندگی خود و دیگران را تغییر دهید.
سالها پیش پدرم قصد داشت کارخانهای را تاسیس کند، البته میزان نقدینگی لازم برای خرید دستگاهها کافی نبود، پدرم قصد داشت ملکی را بفروشد تا میزان سرمایهای که برای اینکار کم داشت را تامین کند. از او پرسیدم: پدر چرا میخواهی ملک به این خوبی را بفروشی؟ پدرم پاسخ داد: هیچ چیز مجانی نیست، گاهی برای بدست آوردن یک چیز عالی، باید یک چیز خوب را از دست بدهی.
الان که دارید این مطلب را میخوانید فرصت انجام کار دیگری را از دست دادهاید، آن کار میتواند کاری با اهمیت کم مانند تماشای فیلم باشد یا کارهایی با ارزش مانند بودن در کنار خانواده. در بقیه موارد نیز همین مورد صادق است خود شما تصمیم میگیرید وقت خود را صرف انجام چه کاری کنید.
به جای تماشای سریال و فیلم، وقت خود را صرف کارهای مهمتری از جمله خواندن کنید. فراموش نکنید که همیشه اولویت انجام کارها، با کارهای مهم و ضروری است با هدر دادن وقت خود برای انجام کارهای غیرمهم و غیرضروری، فرصت انجام کارهای با اولویت بالاتر را از دست خواهید داد. به عنوان مثال تماشای اخبار وقت شما را گرفته و ذهن شما را درگیر میکند، به جای آن تنها اخبار مرتبط با کار خود را بخوانید.
هزینه فرصت (Opportunity Cost) هزینهای است که برای انتخاب خود باید بپردازید. همه ما زمانی که تصمیمی میگیریم، مطمئن هستیم که آن تصمیم ما بهترین انتخاب است هر چند که در آینده حتی شاید افسوس خورده و در صورت بازگشت انتخاب دیگری داشته باشیم.
مثلا عدهای در 18 سالگی دانشگاه را انتخاب میکنند و عدهای کار آزاد را. دسته اول باید در دانشگاه هزینه خوابگاه و کتاب و غیره بدهند و دسته دوم در مدت زمان مشابهی که دسته اول به تحصیل مشغول هستند، میلیونها تومان به جیب میزنند. در این مثال هزینه صرف شده برای تحصیل به علاوه پولی که فرد میتوانست در مدت مشابه بدست آورد، هزینهفرصت است. البته محاسبه هزینهفرصت کمی پیچیدهتر است. هر کدام از این افراد بسته به شرایط و موقعیتهای مختلف ممکن است در این هزینه تغییرات بیشتری بدهند که محاسبه هزینه فرصت را پیچیدهتر کند.
ثروت، دانش و قدرت سه راس مثلثی هستند که با داشتن هر کدام میتوان دو راس دیگر این مثلث را نیز بدست آورد. شما با داشتن ثروت قادر به کسب دانش هستید و قدرت انجام کارهایی را دارید که افراد معمولی ندارند و به طور مشابه این الگو برای دو مورد دیگر نیز پابرجا است.
جرج کلاسون (George Samuel Clason) در کتاب ثروتمندترین مرد بابل (The Richest Man in Babylon) به زیبایی راهی را برای هموار شدن بدهیها و مشکلات در قالب داستان بیان کرده است. آرکاد (Arkad) در این کتاب نحوه دستیابی به این موقعیت را برای دوستانش شرح میدهد. الگامیش (Algamish) مرد ثروتمندی که به وی راه ثروتمند شدن را نشان داد، چنین گفته بود:
راز پولدار شدن این است که بخشی از درآمدت را برای خودت برداری و آن سهم تو است و حق داری که آن را نگهداری. باید کاری کنی که سکهها و بچههای سکههایت برایت کار کنند. سهم تو نباید کمتر از 10 درصد باشد، البته اگر بخواهی میتوانی درصد بیشتری برداری، ولی کمتر نه! پس انداز مثل درخت است و سکهها بذر آن، هرچه زودتر پس انداز کنی بیشتر در آسایش خواهی بود.
من به عدد روز تولدم 13 درصد از درآمدم را برای خودم برمیدارم. اینکار باعث میشود حساب خرجودخل خود را دقیقتر داشته باشید. بهتر است کلیه خرجهای خود را از هماکنون یادداشت کرده و ببینید خرجهای غیرضروری شما چیست و آنها را حذف کنید. خوشیهای زودگذر را فراموش کنید به فکر تفریحات ارزشمندتری باشید.
آرکاد در ادامه داستان گفته است که وقتی سکهها زیاد شدند آنها را به خشت فروشی داده است تا به شهری دیگر برود و تجارت سکه انجام دهد، اما اهالی آن شهر به وی کلک زده و سکه تقلبی دادهاند. پس از یکسال که الگامیش دوباره آرکاد را دیده از او پرسیده که با پولش چه کرده است و آیا سهم خود را برداشته است. آرکاد در پاسخ او، داستان را برایش تعریف میکند. الگامیش عصبانی شده و فریاد میزند: ای احمق، سپس به وی نصیحتی میکند که در زندگی ما بسیار میتواند به ما کمک کند:
بر چه اساس به دانش خشت فروش اعتماد کردی؟ مگر از نانوا درباره ستارهها میپرسی؟ مقصر نابودی ثروتت فقط و فقط خودت هستی. از کسانی مشورت بگیر که شایستگی دارند و متخصص آن رشته هستند.
از این نصیحت الگامیش نتیجه میگیریم در هر زمینهای که قصد داریم کسبوکاری را شروع کنیم، باید با تحقیق و مشورت کردن با متخصصان آن کسبوکار وارد شویم، نه بر اساس تحلیلهای نادرست و به اصلاح آبکی دیگران. در همین زمینه قبلا پست زیر را منتشر کردهام.
و اما ادامه داستان؛ دو سال بعد که الگامیش به دیدن آرکاد میآید از وی میپرسد که با سود پسانداز خود چه کرده که آرکاد پاسخ میدهد که آن را خرج کرده است. الگامیش میخندد و دوباره به او نصیحتی میکند:
باید با سکههایت برای خودت لشکری از بردهها درست کنی تا برایت کار کنند. بچههای سکههایت را نیز باید به این لشکر اضافه کنی. تنها زمانی از انباشتههایت استفاده کن که به اندازه کافی زیاد شده باشند.
منظور الگامیس از اصلاح بچههای سکهها، سکههایی بوده که از سکههای اولیه بدست میآید. در این کتاب مطالب بسیار ارزشمندی وجود دارد. نباید بدهکاری ایجاد کنید. سعی کنید هر ماه که حقوق خود را دریافت کردید 20 درصد آن را برای پرداخت بدهیها و 10 درصد را برای پسانداز بردارید.
فراموش نکنید که پول خوشبختی نمیآورد، اما بیپولی بدبدختی را به همراه دارد. باید با پسانداز آینده خود را تضمین کنید. به قول وارن بافِت (Warren Edward Buffett) کارآفرین و سرمایهگذار معروف آمریکایی:
اگر فردی امروز در سایه نشسته است؛ به دلیل این است که یک فرد مدتها پیش درختی کاشته است.
زندگینامه افراد ثروتمند و موفق را مطالعه کنید و عادتهای آنها را یاد بگیرید. یکی از عادتهای افراد ثروتمند این است که صبح زود بیدار میشوند.
وقتی بیل گیتس برای اولین بار وارن بافت را ملاقات کرد، میزبان شام آنها، مادر بیل گیتس بود، او از همه افرادی که دورمیز شام پرسید که مهمترین عامل موفقیت در زندگی خود را بر روی یک تکه کاغذ بنویسند. گیتس و بافت هر دو با یک کلمه پاسخ داده بودند: تمرکز.
اما تمرکز در کار یعنی از این شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع! اگر کاری را شروع کردید تا آن کار را به پایان نرسانیدهاید، سراغ کار دیگری نروید.
اصلی که اکثر میلیونرهای آمریکایی همیشه در خرید و فروش رعایت میکنند این است که میگویند؛ سود در زمان خرید است نه فروش و سعی میکنند خرید را با قیمت بسیار پایینتری نسبت به قسمت اولیه نهایی کنند.
جرج کلاسون در کتاب ثروتمندترین مرد بابل، موارد زیر را به عنوان 7 راز پولدار شدن بیان کرده است:
سعی کنید همه بدهیهای خود را از بین ببرید. با ضمانت کردن برای دیگران، برای خود دردسر ایجاد نکنید. هرگز چیزی را که توان پرداخت بهای آن را ندارید نخرید. به هرکس به اندازه شناختی که از او دارید اعتماد کنید. کسبوکار و سرمایهگذاری مانند تستهای کنکور هستند، اگر در درست بود گزینهای شک داشتید، آن کار را شروع نکنید. هیچگاه تسلیم نشوید و فراموش نکنید که رنگین کمان پاداش کسانی هست که تا آخرین قطره زیر باران میمانند.
دست نیازمندان را بگیرید و به آنها کمک کنید تا بتوانند در زندگی خود تغییراتی مثبت ایجاد کنند.