این روزا بحث سر آبروعه. آدما بهراحتی، بدون هیچ ترسی راجعبه هم میگن. راستش تصمیم دارم، دیگه بحث نکنم که چی میخواد بشه یا درست و غلط ذهنیمو بگم و مثلاً بقیهرو آگاه کنم. اونیکه دنبال آگاهی نمیره، معضل اجتماعیه و کاریش نمیشه کرد.
اصلاً واقعیت اینجاست که آدما گاهی میدونن ولی انجام میدن، چرا؟ چون دلشون میخواد. دیدی مثلاً یه پسر بیپول یه دختر آهنپرستو میخواد؟ ولی اون دختره که قرار نیست با این باشه. پسر بیپول میدونه ها، ولی بازم میخواد.
اینکه بیام بگم؛ نکن، نرو، نخواه...درست نیست دیگه، حتی هشدار لسانی. چون ملاک آدمارو نمیشه تغییر داد، یکی که ملاکش دله، با عقل نمیشه چیزیو بهش فهموند. اینکه دل زبون نفهمه هم همه میدونیم.
آبروی آدمام نباید بهخاطر یکی دو تا اشتباه پیشمون بره. یعنی نباید بزاریم بره. بهقولی: کی اشتباه نکرده؟ اونیکه هیچکاری نکرده.
اشتباه که میگم، منظور مطابق معیارا و اعتقادای ما رفتار نکرده ها، وگر نه اگه بخواییم بیطرف باشیم، کلاً از هیچ نگاهی نمیتونیم اشتباه پیدا کنیم و اینم هست که درست و غلطای ذهن ما هر ثانیه ممکنه تغییر کنن، معیارامون عوض شه و یهو به همهی اعتقادمون شک کنیم. پس بیایید، جمع کنیم و بریم، به من چه بگیم و بریم.
این حرف واقعیه و داستان نیست بهخدا که میگن: اونی که به خودش مشغوله، وقت نمیکنه به کنکاش تو زندگی بقیه.
بریم مشغول خودمون باشیم، بریم.
پناه.سازگار
پ.ت: برای بابای رفیقم فاتحه بخونید دوستان.