ا RNA یک پیامرسان سلولی است که ساختار بسیار نزدیکی به DNA دارد؛ اگر یک حلزون را با سوزن تحریک کنیم، خودش را جمع میکند اما با انجام چندبارهی این حرکت، حلزون متوجه میشود که این تحریک خطری برایش ندارد و دیگر واکنشی نشان نمیدهد. دانشمندان نوروساینس در تحقیقات خود متوجه شدهاند که اگر مایع RNA حلزونی که پیشتر بارها تحریک شده را با یک حلزون جدید عوض کنند، حلزون جدید هم به همان نوع تحریک واکنشی نشان نمیدهد.
فرض کنید میتوانستیم سیستم عصبی حلزون و مایع داخلی RNA را با اهداف خاصی به انسانها منتقل کنیم یا این روش در کل روی انسانها هم کار میکرد؛ برای مثال جهت درمان فوبیاهای مختلف. شایعترین فوبیای جهان، ترس از عنکبوت است؛ فرض کنید دکتر شما میتوانست بهجای جلسات سخت و طاقتفرسای تراپی که احتمال دارد جواب هم ندهند، RNA شخصی که از عنکبوت نمیترسد را به شما تزریق کند تا شما دیگر از عنکبوتها نترسید و فوبیایتان درمان شود! از طرف دیگر این علم میتوانست به روانشناسی و درمان اختلالات شخصیتی و چیزهایی از این دست کمک بسیاری بکند. با تزریق RNA عاری از بیماری و اختلال به یک فرد بیمار، رواندرمانی رود سریعتر و موثرتری پیدا میکرد.
با فرض امکانپذیری این مسئله، آیا فکر میکنید فردی که فوبیا داشته و درمان شده، ممکن است روزی یا لحظهای بهیاد بیاورد که زمانی از عنکبوتها میترسیده؟ یا فردی که در کودکی تحقیر میشده و این روند باعث اختلال خود کمبینی در او شده است، پس از درمان ممکن است بخشی از خاطرات خود را بهیاد بیاورد؟ بیایید ماجرا را سادهتر کنیم؛ حلزونی که حالا با لمس دست شما دیگر خودرا جمع نمیکند، ممکن است بهخاطر بیاورد که روزی لمس دست آدمیزاد را خطر تلقی میکرده؟
حالت اول، یک حالت ایدهآل است؛ این حالت ایدهآل با طرح مسائلی از جنس مسائل پاراگراف دوم خدشه برمیدارد. درصورتی که شما از یک اتفاق دو خاطره داشته باشید، کدام یک بر دیگری پیروز خواهد شد؟ خاطره اصلی یا خاطره مصنوعی؟
قصهای که در پست بعدی برایتان بهاشتراک میگذارم را حتما بخوانید.
پ.ن: این متن برای «استودیو کُنار» نوشته شده است.
پ.ن ۲: تصویرسازی فوقالعادهای که میبینید، کار آبان اخلاقی، یکی از بهترین طراحانی است که میشناسم.