ویرگول
ورودثبت نام
پرهام صرامی
پرهام صرامی
خواندن ۴ دقیقه·۵ ماه پیش

بررسی کتاب Pizza Girl : الان چه وقتِ مادر شدن بود دخترک

رمان "پیتزا گرل" داستانی تأثیرگذار درباره دختر جوانی است که با مشکلات هویتی و مادر شدن در سن پایین دست و پنجه نرم میکند. این کتاب با شخصیتهای واقعی و ناقص خود، ناامیدی و تلاش برای یافتن جایگاه را به تصویر میکشد.

کتاب از دیدگاه قهرمان بینام کرهای-آمریکایی ما نوشته شده است. او هجده ساله است، به عنوان پیک پیتزا کار میکند، مادر و دوست پسری (بیلی) دوستداشتنی دارد، پدری مرده و به نظر میرسد هیچ آیندهای ندارد. خوب، او با مشکلاتی مانند از دست دادن پدر و دوران نوجوانی مواجه شده، اما به جز این، شخصیتی به ظاهر معمولی توصیف میشود. تا اینکه متوجه میشویم او باردار است. اما این نقطه اوج داستان نیست، در واقع ما این را در اولین خطوط کتاب میفهمیم. اما بیتوجهی و بیخیالی او نسبت به واقعیت شرایطش به تدریج عمق مشکلات روانی او را آشکار میکند.

از طریق شخصیتپردازی و بینامی او، فریزر ناامیدی دختران جوان و مشکلاتی که از سنین بسیار پایین با آنها مواجه میشوند را به تصویر میکشد؛ نداشتن دوستان، از دست دادن ارتباط با مادر و ناامنیهای بیپایه و اساس بدنی. او میتواند هرکسی باشد و هیچکس. با پیشرفت رمان، بینشی بیشتر به روابط پرتنش بین پیتزا گرل، مادرش و بیلی (که همه زیر یک سقف در خانهای تنگ در لسآنجلس زندگی میکنند) به دست میآوریم. او کاملاً از بارداری خود بیزار و بیعلاقه است، برخلاف هیجان و شور مادر و بیلی. این تمی بسیار تاثیرگذار و تقریباً ناراحتکننده در سراسر کتاب است – کسی که به زودی مادر میشود و هیچ علاقهای به فرزندش ندارد، اما این نکته مهمی را درباره ناپختگی پیتزا گرل نشان میدهد. دختری که در آستانه بزرگسالی قرار دارد، اما همچنان به بندهای کودکی خود متصل است و باید خود را در شرایط بسیار واقعی و بزرگسالانه هدایت کند.

وقتی این کتاب را میخواندم، واقعاً میخواستم به پیتزا گرل علاقهمند شوم و با او ارتباط برقرار کنم، اما نمیتوانستم. او مرا عصبانی میکرد؛ نوشیدن مداوم در حین بارداری و رانندگی و همچنین بیاحترامی به بیلی دوستداشتنی، که بعداً متوجه میشویم مشکلات خودش را دارد. او مرا غمگین میکرد؛ وسواس رو به رشد او نسبت به جنی هاوزر، زنی که هر چهارشنبه پیتزا با خیارشور سفارش میداد. بیان رابطه دشوار او با پدر مرحومش و ترس از تبدیل شدن به او. پیتزا گرل رمان بلوغی نیست که انتظار دارید. او بیپرواست، آگاهی از خود ندارد و به جنون در مورد جنی گرفتار میشود. در لحظاتی میخواستم به درون صفحات نفوذ کنم و پیتزا گرل را تکان دهم تا به خود بیاید، او چنان از جهان ناآگاه است که در لحظاتی میخواستم او را در آغوش بگیرم و دلداری دهم، او چنین از جهان ناآگاه است. ناآگاهی، بیپروایی و کمبود اعتماد به نفس او نماد نهایی دخترانگی و تلاش برای یافتن جایگاه خود در جهان است.( استفده از نماد اشتباه، مخاطب را گاهی میتواند آزار دهد)

در اسکن ۱۲ هفتهای، دکترش میگوید: «تو دختری بامزهای». این اشاره کوچک برای من مهم بود. یک دکتر حرفهای (مرد) که به یک نوجوان باردار رسیدگی میکند، او دختر است نه زن. دخترانگی پیتزا گرل در تقابل مستقیم با زنانگی جنی است. پیتزا گرل از ظاهر جنی و دماسبی بلند او که «بلندترین دماسبی بود که تا به حال در زنی در سن او دیده بودم» شیفته است. جنی مادر و همسر است. او از هر نظر زن است و پیتزا گرل کاملاً دختر، اما هر دو مادر هستند. پرتره فریزر از جنی و پیتزا گرل این سوال را مطرح میکند که چه چیزی یک «مادر خوب» را میسازد و چه زمانی یک زن (یا دختر) باید مادر شود. این باعث میشود به مادر خود و به عنوان یک کودک به خود، نگاه کنیم. رابطه بین این دو گیجکننده، خشمبرانگیز و نامناسب است، اما ما را به سمت اوج تاریک رمان هدایت میکند (که نمیخواهم اسپویل کنم). در نهایت، هیچ پاسخ قطعی باقی نمیماند و به این ترتیب رمان عدم قطعیت و ابهام زندگیهای ما را بازتاب میدهد.

میخواهم به ژان کیونگ فریزر برای رمان نخستش تبریک بگویم، خواندن آن بسیار خستهکننده و در عین حال لذتبخش بود که نشاندهنده مهارت فریزر در نوشتن شخصیتهای واقعی و ناقص است. این کتاب را در گروه کتابهای "خواندنی" قرار میدهم.



امتیاز : 7.5 از 10
امتیاز : 7.5 از 10



امتیاز : 7.5 از 10

"خواندنی"


مادرپیتزا گرلکتاب
روزنامه‌نگار حوزه کتاب و سرگرمی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید