کتاب "The Rich People Have Gone Away" دومین رمان رجینا پورتر است که با دیدگاهی هوشمندانه به تغییرات اجتماعی و روانی ناشی از همهگیری کووید-19 در نیویورک میپردازد. این کتاب، داستانی پیچیده و پر از شخصیتهای متنوع را روایت میکند که هرکدام به نوعی درگیر تغییرات اجتماعی و فرهنگی ناشی از بحران هستند.
داستان اصلی کتاب حول محور دارلا جیکوبسون و همسرش تئو هارپر میچرخد. دارلا که سه ماهه باردار است، با تئو، همسری بایسکشوال و مشاور زیباییشناسی املاک، زندگی میکند. آنها تصمیم میگیرند به کلبهای در کتسکیلز بروند، اما این سفر به شکلی غیرمنتظره به گم شدن دارلا منجر میشود. پورتر از این نقطه آغازین، داستانی پیچیده و چندلایه را خلق میکند.
یکی از نقاط قوت رمان، توانایی پورتر در ترسیم دنیایی پیچیده و چندبعدی است. او به دقت به جزئیات شخصیتها و روابط آنها میپردازد و هرکدام از شخصیتها را با دقتی مثالزدنی ترسیم میکند. این شخصیتها هرچند در ظاهر ممکن است نقشهای کوچکی در داستان ایفا کنند، اما در واقعیت، هرکدام به نوعی به شکلگیری تمهای بزرگتر و پیچیدهتر کمک میکنند.
تئو هارپر، همسر دارلا، یکی از شخصیتهای کلیدی داستان است. او یک مرد بایسکشوال است که به عنوان مشاور زیباییشناسی املاک فعالیت میکند. تئو، با پیچیدگیهای خاص خود، به عنوان نمادی از تغییرات اجتماعی و فرهنگی که در دنیای امروز شاهد آن هستیم، مورد توجه قرار میگیرد.
داستان گم شدن دارلا در حقیقت بهانهای است برای پورتر تا به بررسی عمیقتری از شخصیتها و جامعه بپردازد. از طریق گم شدن دارلا، او به موضوعاتی همچون نژاد، هویت، و روابط انسانی میپردازد و این موضوعات را به شکلی پیچیده و چندلایه در داستان مطرح میکند.
یکی از جنبههای برجسته رمان، استفاده پورتر از تمهای اجتماعی و فرهنگی است. او به دقت به تغییرات اجتماعی و فرهنگی ناشی از همهگیری کووید-19 میپردازد و نشان میدهد که چگونه این بحران، مرزهای اجتماعی و فرهنگی را تغییر داده و دنیای جدیدی را به وجود آورده است.
داستان در نیویورک و در دوران همهگیری کووید-19 رخ میدهد و پورتر به خوبی موفق میشود حس و حال این دوران را به خواننده منتقل کند. او به خوبی توانسته است فضایی پر از تنش و اضطراب را خلق کند که در آن شخصیتها با بحرانهای شخصی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند.
یکی از نقاط ضعف رمان، شاید این باشد که پورتر به شخصیتهای فرعی بیش از حد توجه کرده است. این شخصیتها هرچند به غنای داستان کمک میکنند، اما گاهی اوقات به نظر میرسد که نقش آنها در داستان به نوعی تزئینی است و تنها به طولانی شدن داستان کمک میکنند.
با این حال، پورتر با استفاده از این شخصیتها، به بررسی تمهای مهمی همچون نژاد و هویت میپردازد. شخصیتهایی همچون روبی بلک و زاویر، هرچند نقشهای کوچکی در داستان دارند، اما به غنای تمهای اجتماعی و فرهنگی رمان کمک میکنند.
در کنار تمهای اجتماعی و فرهنگی، پورتر به موضوعات شخصی و روانی نیز میپردازد. داستان گم شدن دارلا، بهانهای است برای پورتر تا به بررسی روانشناختی شخصیتها و روابط آنها بپردازد و نشان دهد که چگونه بحرانهای شخصی و اجتماعی میتوانند بر روابط انسانی تأثیر بگذارند.
پورتر در این رمان، از تکنیکهای مختلف روایی استفاده کرده است تا داستانی پیچیده و چندلایه را خلق کند. او به جای پیروی از یک خط روایی خطی، از روایتهای چندگانه استفاده میکند و داستان را از دیدگاههای مختلف روایت میکند.
این روایتهای چندگانه به پورتر اجازه میدهند تا به بررسی جزئیات بیشتر و عمیقتر بپردازد و به خواننده این امکان را میدهد تا دنیای پیچیدهای را که او خلق کرده است، بهتر درک کند. این تکنیک روایی، به ویژه در داستانهایی که تمهای پیچیده اجتماعی و فرهنگی دارند، بسیار مؤثر است.
پورتر به خوبی توانسته است تنش و اضطراب ناشی از همهگیری کووید-19 را در داستان خود به تصویر بکشد. او نشان میدهد که چگونه این بحران جهانی، زندگی افراد را تغییر داده و مرزهای اجتماعی و فرهنگی را تحت تأثیر قرار داده است.
داستان کتاب، نه تنها به موضوعات اجتماعی و فرهنگی میپردازد، بلکه به موضوعات روانشناختی و شخصی نیز توجه دارد. پورتر به خوبی نشان میدهد که چگونه بحرانهای اجتماعی میتوانند بر روابط انسانی تأثیر بگذارند و زندگی افراد را تغییر دهند.
یکی از نکات برجسته رمان، استفاده پورتر از زبان و سبک نگارش است. او با استفاده از زبان دقیق و توصیفی، دنیایی پیچیده و چندبعدی را خلق کرده است که خواننده را به خود جذب میکند و او را به فکر وامیدارد.
با این حال، گاهی اوقات به نظر میرسد که پورتر در تلاش برای خلق دنیایی پیچیده و چندلایه، از مسیر اصلی داستان منحرف شده است. این انحرافها هرچند به غنای داستان کمک میکنند، اما گاهی اوقات باعث میشوند که داستان اصلی به حاشیه برود.
یکی از جنبههای جالب رمان، پرداختن به موضوع نژاد و هویت است. پورتر به خوبی نشان میدهد که چگونه مسائل نژادی و هویتی میتوانند در دنیای امروز تاثیرگذار باشند و زندگی افراد را تحت تأثیر قرار دهند.
شخصیت تئو هارپر، به عنوان یک فرد با نژاد مختلط، نمادی از این مسائل نژادی است. او با پیچیدگیهای خاص خود، به عنوان نمادی از تغییرات اجتماعی و فرهنگی که در دنیای امروز شاهد آن هستیم، مورد توجه قرار میگیرد.
پورتر در این رمان، به خوبی توانسته است تغییرات اجتماعی و فرهنگی ناشی از همهگیری کووید-19 را به تصویر بکشد. او نشان میدهد که چگونه این بحران، زندگی افراد را تغییر داده و مرزهای اجتماعی و فرهنگی را تحت تأثیر قرار داده است.
در کنار تمهای اجتماعی و فرهنگی، پورتر به موضوعات روانشناختی و شخصی نیز پرداخته است. داستان گم شدن دارلا، بهانهای است برای پورتر تا به بررسی روانشناختی شخصیتها و روابط آنها بپردازد و نشان دهد که چگونه بحرانهای شخصی و اجتماعی میتوانند بر روابط انسانی تأثیر بگذارند.
پورتر در این رمان، از تکنیکهای مختلف روایی استفاده کرده است تا داستانی پیچیده و چندلایه را خلق کند. او به جای پیروی از یک خط روایی خطی، از روایتهای چندگانه استفاده میکند و داستان را از دیدگاههای مختلف روایت میکند.
این روایتهای چندگانه به پورتر اجازه میدهند تا به بررسی جزئیات بیشتر و عمیقتر بپردازد و به خواننده این امکان را میدهد تا دنیای پیچیدهای را که او خلق کرده است، بهتر درک کند. این تکنیک روایی، به ویژه در داستانهایی که تمهای پیچیده اجتماعی و فرهنگی دارند، بسیار مؤثر است.
پورتر به خوبی توانسته است تنش و اضطراب ناشی از همهگیری کووید-19 را در داستان خود به تصویر بکشد. او نشان میدهد که چگونه این بحران جهانی، زندگی افراد را تغییر داده و مرزهای اجتماعی و فرهنگی را تحت تأثیر قرار داده است.
داستان کتاب، نه تنها به موضوعات اجتماعی و فرهنگی میپردازد، بلکه از نظر روانشناختی نیز عمیق است. پورتر توانسته است با دقت به واکنشهای احساسی و روانی شخصیتها به بحران کووید-19 بپردازد. این واکنشها، چه در سطح فردی و چه در سطح جمعی، نقش مهمی در پیشبرد داستان دارند و به خوبی نشان میدهند که چگونه بحرانها میتوانند زندگی افراد را بهطور بنیادین تغییر دهند.
در این رمان، رجینا پورتر به مسائل نژادی و هویتی نیز پرداخته است. تئو هارپر، همسر دارلا، بهعنوان فردی با نژاد مختلط، پیچیدگیهایی را به داستان اضافه میکند. او نهتنها با مشکلات نژادی دستوپنجه نرم میکند، بلکه باید با چالشهای اجتماعی و فرهنگی که همهگیری کووید-19 به همراه داشته است، نیز روبهرو شود.
یکی از نکات برجسته در آثار پورتر، از جمله "The Rich People Have Gone Away" ، توانایی او در پرداختن به موضوعات حساس اجتماعی است. او با شجاعت به موضوعاتی همچون نژاد، جنسیت، و هویت میپردازد و این موضوعات را با دقتی خاص و نگاهی انسانی بررسی میکند. این ویژگیها، رمانهای او را از دیگر آثار مشابه متمایز میکند.
رجینا پورتر که بهعنوان یک نمایشنامهنویس و نویسنده تلویزیونی نیز فعالیت کرده است، در سالهای اخیر بهعنوان یکی از صداهای برجسته ادبیات معاصر آمریکا مطرح شده است. اولین رمان او، "The Travelers"، تحسین بسیاری را برانگیخت و او را بهعنوان نویسندهای که بهخوبی از پس ساختارهای پیچیده داستانی برمیآید، معرفی کرد.
این رمان نیز نشان از توانایی پورتر در خلق داستانهای چندلایه دارد. او با استفاده از تجربیات خود در حوزههای مختلف، داستانی خلق کرده است که نهتنها سرگرمکننده است، بلکه خواننده را به تفکر وادار میکند. این رمان، بهخوبی نشان میدهد که چگونه یک نویسنده میتواند از تجربیات خود در زمینههای مختلف برای غنیسازی داستانهای خود استفاده کند.
یکی از نکات جالب توجه در این رمان، نحوهی پرداختن پورتر به روابط انسانی است. او با دقت و توجه به جزئیات، نشان میدهد که چگونه روابط بین شخصیتها تحت تأثیر بحرانهای اجتماعی و فردی قرار میگیرند. این روابط، نهتنها به پیشبرد داستان کمک میکنند، بلکه به عمق و غنای رمان نیز میافزایند.
پورتر با بهرهگیری از تجربهی خود بهعنوان نمایشنامهنویس، توانسته است دیالوگهای قوی و طبیعی خلق کند که به خوبی شخصیتها و روابط آنها را به تصویر میکشند. این دیالوگها، به خواننده کمک میکنند تا بهتر به دنیای پیچیدهای که پورتر خلق کرده است، نفوذ کند و با شخصیتها ارتباط برقرار کند.
با این حال، شاید یکی از نقاط ضعف این رمان، تعدد شخصیتها و داستانهای فرعی باشد. هرچند این تنوع میتواند به غنای داستان کمک کند، اما گاهی اوقات باعث میشود که تمرکز اصلی داستان از بین برود و خواننده نتواند بهخوبی با خط اصلی داستان ارتباط برقرار کند.
از سوی دیگر، این تعدد شخصیتها و داستانهای فرعی، به پورتر اجازه میدهد تا به موضوعات مختلفی بپردازد و دیدگاههای متنوعی را در داستان خود ارائه دهد. این تنوع دیدگاهها، یکی از نقاط قوت رمان است و به خواننده این امکان را میدهد که با زوایای مختلفی از موضوعات مطرح شده در داستان آشنا شود.
در "The Rich People Have Gone Away" ، پورتر بهخوبی توانسته است از عناصر روایی مختلفی همچون فلشبکها و روایتهای موازی استفاده کند. این تکنیکها، به او کمک کردهاند تا داستانی پیچیده و چندلایه خلق کند که خواننده را تا پایان داستان همراه خود نگه میدارد.
رجینا پورتر در این رمان، نشان میدهد که چگونه بحرانهای اجتماعی میتوانند به بحرانهای شخصی تبدیل شوند و چگونه افراد باید با این بحرانها مواجه شوند. او بهخوبی نشان میدهد که چگونه همهگیری کووید-19 مرزهای بین فرد و جامعه را از بین برده و زندگی افراد را بهطور کلی تغییر داده است.
شخصیت روبی بلک که دارلا از نام او استفاده میکند، نمایندهی یکی از این بحرانهای هویتی و نژادی است. پورتر از این شخصیت برای پرداختن به موضوعات پیچیدهای همچون نژاد و هویت استفاده میکند. هرچند که این موضوعات بهطور کامل در داستان توسعه نمییابند، اما حضور آنها به عمق و پیچیدگی داستان میافزاید.
یکی از نکات جالب توجه در آثار پورتر، نحوهی پرداختن او به تمهای مرتبط با هویت و نژاد است. او بهخوبی نشان میدهد که چگونه این تمها میتوانند زندگی افراد را تحت تأثیر قرار دهند و چگونه مسائل اجتماعی میتوانند به چالشهای شخصی تبدیل شوند.
پورتر در این رمان، به خوبی نشان میدهد که چگونه بحرانهای اجتماعی میتوانند به بحرانهای فردی تبدیل شوند. او با دقت و توجه به جزئیات، نشان میدهد که چگونه زندگی شخصیتها تحت تأثیر بحران کووید-19 قرار میگیرد و چگونه این بحرانها مرزهای بین فرد و جامعه را از بین میبرد.
رمان "The Rich People Have Gone Away" ، با تمرکز بر دوران همهگیری، نشان میدهد که چگونه این بحران جهانی زندگی افراد را تغییر داده و آنها را مجبور به تطبیق با شرایط جدید کرده است. این تطبیقها، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، بخش مهمی از داستان را تشکیل میدهند.
شخصیتهای فرعی رمان، هرچند گاهی به نظر میرسد که تنها به عنوان تزئینات داستان حضور دارند، اما در واقع هر کدام به نوعی به پیشبرد تمهای اصلی داستان کمک میکنند. این شخصیتها، با تنوع خود، به خواننده این امکان را میدهند که با زوایای مختلفی از داستان و موضوعات مطرح شده در آن آشنا شود.
در کنار تمامی نکات مثبت این رمان، شاید بتوان گفت که یکی از نقاط ضعف آن، پیچیدگی بیش از حد برخی از داستانهای فرعی است. این پیچیدگیها گاهی اوقات باعث میشوند که تمرکز اصلی داستان از بین برود و خواننده نتواند بهخوبی با خط اصلی داستان ارتباط برقرار کند.
با این حال، این پیچیدگیها نیز میتوانند به عنوان نقطه قوت رمان محسوب شوند. آنها به پورتر اجازه میدهند تا به موضوعات مختلفی بپردازد و دیدگاههای متنوعی را در داستان خود ارائه دهد. این تنوع دیدگاهها، یکی از نقاط قوت رمان است و به خواننده این امکان را میدهد که با زوایای مختلفی از موضوعات مطرح شده در داستان آشنا شود.
رجینا پورتر، بهعنوان نویسندهای با پیشینهای در نمایشنامهنویسی و تلویزیون، توانسته است داستانی خلق کند که نهتنها از نظر روایی قوی است، بلکه از نظر شخصیتپردازی نیز بسیار غنی و پیچیده است. او با دقت و توجه به جزئیات، شخصیتهایی خلق کرده است که هر کدام به نوعی به غنای داستان کمک میکنند.
یکی از نکات برجسته در آثار پورتر، نحوهی پرداختن او به تمهای حساس اجتماعی است. او با شجاعت به موضوعاتی همچون نژاد، جنسیت، و هویت میپردازد و این موضوعات را با دقتی خاص و نگاهی انسانی بررسی میکند. این ویژگیها، رمانهای او را از دیگر آثار مشابه متمایز میکند.
در این رمان، پورتر به خوبی نشان داده است که چگونه همهگیری کووید-19 به عنوان یک کاتالیزور عمل کرده و نه تنها روابط اجتماعی بلکه بحرانهای درونی شخصیتها را نیز برجسته کرده است. این بحرانها، که گاهی به صورت زیرمتن در داستان حضور دارند، به تدریج در طول روایت آشکار میشوند و خواننده را وادار میکنند تا به عمق بیشتری از شخصیتها و موقعیتهای آنها فکر کند.
یکی از جذابیتهای کتاب، استفاده هوشمندانه از مکان و فضا است. از آپارتمانهای بسته و محدود در بروکلین گرفته تا فضاهای باز و گستردهی کاتسکیلز، هر مکان نقش مهمی در تقویت احساسات و تجربیات شخصیتها دارد. این انتخابهای مکانی، به خوبی وضعیت روانی و احساسی شخصیتها را منعکس میکنند و به خواننده کمک میکنند تا بهتر با آنها ارتباط برقرار کند.
رجینا پورتر، با توجه به سابقهاش در حوزه نمایشنامهنویسی و تلویزیون، توانسته است از تکنیکهای روایی و بصری به نحو احسن استفاده کند. او با بهرهگیری از دیالوگهای قوی و تصاویر واضح، به داستان خود حیاتی تازه بخشیده است. این تکنیکها، باعث میشوند که رمان *The Rich People Have Gone Away* همچون یک اثر سینمایی در ذهن خواننده نقش ببندد.
یکی از نکات قوت این رمان، توانایی پورتر در ایجاد همدلی با شخصیتها است. حتی شخصیتهایی که شاید در نگاه اول به نظر فرعی بیایند، با چنان دقت و ظرافتی پرداخته شدهاند که خواننده نمیتواند نسبت به آنها بیتفاوت باشد. این همدلی، به خصوص در زمانهای که همگی با چالشهای مشترکی مواجه هستیم، اهمیتی ویژه پیدا میکند.
در عین حال، ممکن است برخی خوانندگان احساس کنند که داستان بیش از حد به موضوعات جانبی پرداخته و از خط اصلی خود منحرف شده است. این گسستها و تنوع در روایت، گاهی ممکن است تمرکز خواننده را از دست بدهد، اما در عین حال به غنای ادبی و پیچیدگی داستان کمک میکند.
در نهایت، "The Rich People Have Gone Away" یک رمان برجسته و قابل تأمل است که با جسارت به موضوعات حساس اجتماعی، روانی و نژادی پرداخته است. رجینا پورتر با این اثر، بار دیگر توانایی خود را در خلق داستانهای چندلایه و پرمفهوم به نمایش گذاشته و اثری را ارائه داده است که خواننده را به فکر وامیدارد و تجربهای عمیق و بیبدیل را از دوران بحرانهای جهانی به او ارائه میدهد.
امتیاز : 7.8 از 10
"خواندنی"