انسان یک جریان است، نگاه به یک #انسان باید نگاه به یک رودخانه باشه.
نگاه به یک شخص نباید نگاه مقطعی باشه، ما یک جریان از اتفاقات هستیم
نمیشود یک لحظه، یک تصویر، یک برش از شخص، از من، از تو را برداشت و قاب کرد ?، اون قاب ممکن یک تصویر کج از تو یا یک تصویر بینظیر از من باشه. که نشان دهندهی هیچ چیز نیست، حتی نشان دهندهی آن لحظه هم احتمالا نیست.
اون قاب یک برش ناقص و حتی گمراه کننده از انسان است.
انسان یک تناوب است، بالا دارد، پایین دارد، نقطه دارد، خط چین دارد، گاهی وقتها خط خوردگی دارد، جریانهای انحرافی دارد، آزمون و خطا دارد.
انسان جریان رودخانه است، آبیست در مسیر. این رود انسان به سنگهای کناره رودخانه میخورد، سر به سنگ میزند، مقداری انشعاب پیدا میکند، در گوشه و کنار مسیر، برکه و باتلاق میشود. جایی ممکن است جمع شود و پشه بگذارد. گاهی پای درختی میرود و سبز میشود.
انسان یک #جریان است. هزار مسیر پر پبچ و خم است. در بین بالا و پایینها، این انشعابهای اصلی و فرعی، در یک جریان مسیر را شکل میدهد.
انسان را به شکل یک مسیر ببینیم بهتره تا یک برش از لحظه؛ خودمون را میگم که بریده بریده #قضاوت نکنیم، جریانمون را دنبال کنیم. خودمون را به خاطر کشیده شدن به برکهایی کوچک #سرزنش نکنیم. به مسیری نگاه کنیم به جریانی که ایجاد کردیم، به مسیری که گذروندیم، به مسیری که در پیش داریم، به جریانی که داریم شکل میدهیم نگاه کنیم.
به یک اشتباه، به یک دروغ، به یک بیمعرفتی، به یک اشتباه همه چیز را گره نزنیم که ما یک جریانیم، قرار نیست بینقص باشیم، حتی قرار نیست که کم #اشتباه کنیم.
من و تو، رودخانههای خروشان هستیم. ما تا اشتباه نکنیم، یاد نمیگیریم. انسان را بزرگش نکنید، انسان حیوان ضعیفی هستش. انسان انقدر خودش را در معرض آموزش، فرهنگ و عرف منطقهایی قرار داده، عرفی که یک شهر آن طرفتر فرق دارد، یک کشور آن طرفتر حتی خندهدار است و باور ناپذیر. عرف بیثباتتر از آن است که بتواند حتی چند کیلومتر در جریان انسان همراهش شود. این تفاوتها نشون میده، انسان خود را زنجیر رسم و رسوم محلی، زنجیر تفکر ساختگی خودش کرده.
انسان انقدر در معرض باید و نباید قرار گرفته که #غریزه و #شهود را فراموش کرده. ادراک درونی و اعتماد وجودیاش را فراموش کرده. فراموش که نه، سیمان کرده.
تبلیغات فرهنگی، چهرهایی غیر واقعی از یک انسان در ذهن ما رسم کردند. الان بعد از دهها متوجه شدند انسانی با بدنی ایدهآل یک تصور غلط هستش و در تلاشند که این دهها تخریب را اصلاح کنند و به جامعه منتقل کنند که انسان میتونه اشکال مختلفی داشته باشه و زیبایی یک تعریف مشخص و قاب بندی شده نیست، لاغرترها زیباتر از چاغترها نیستن، بلند قندترها جذابتر از کوتاهقدترها نیستن. حالا این بحث فیزیک انسان است، ببینید چند قرن طول میکشه تا بفهمیم انسان ایدهآل از نظر رفتار و منش چی هست و چی نیست.
در ذهن ما انسان ایدهآل، موجودی غیر واقعی، موجودی پلاستیکی و مصنوعیست که هرگز نباید اشتباه کند.
این اشباع #رسانه فرهنگی/اجتماعی/عرفی/مذهبی با ما کاری کرده که از هر حرکت خود بترسیم و نگران بشیم که آیا کارمون درست بوده یا نه. بعد حرکت خودمون را زیر سوال ببریم و انقدر بازخواست کنیم که:
نکنه، نکنه، نکنه اشتباه باشه
نکنه، نکنه، نکنه بقیه فکر کنند
نکنه، نکنه، نکنه.
این نکنهها مارو به سمت انفعال برده، از ترس هزار جور قضاوت کم کم پذیرفتیم که ما تصمیمی نگیریم، راحتتریم و اجازه بدیم با جریان دیگران جلو بریم، حتی اگر ته دلمون بدونیم درست نیست.
اینگونه انسان امروزی بوجود میاد، سرشار از ناکامی، #افسردگی ، عدم اعتماد بنفس و ترس؛ بله #ترس از اینکه انسان درونش لو بره، ترس از اینکه روبرو بشه با کسی دیگر که جور دیگری درون اون میخواد زندگی کنه، ترس از اینکه این انسان درون اشتباه باشه، متفاوت باشه با دیگران. ترس از اشتباه، ترس از اینکه فکر کنه و به فکرش اعتماد کنه.
چه دردناک هستش که ما حتی در خلوت خود در درون ذهن خود، در کالبد مقدس تنهایی هم حتی به خود اجازه نمیدهیم تا اعتقادات، باور یا هرچیز سیمانی که در درونمون هست را زیر سوال ببریم.