معما
چرا یک فرد بیش فعال میتواند در مواجهه با محرکی، از آشفتگی شدید به آرامش شدید تغییر وضعیت دهد؟
این سوالی است که ذهن بسیاری از افراد بیش فعال را که این اختلال را مطالعه نموده اند درگیر کرده است
در حقیقت،کمبود محرک عامل بی توجهی و بروز علایم بیش فعالی در فرد دارای این اختلال است.
دوپامین نقش کلیدی دارد
شاید به نظر برسد که بزرگترین مشکلی که بیش فعالی ایجاد میکند کمبود دوپامین است (یا حداقل در مغز به خوبی مورد استفاده قرار نمیگیرد). پس چیزهایی که هیجانی برای فرد تولید نمیکنند فرد را اغنا نکرده و در جستجوی هیجان قرار میدهند.
تولید دوپامین راه های متنوعی دارد ولی سریع ترین آنها شرکت در جریانات پر هیجان و ریسکی و فعالیت های خطرناک است.
آدرنالین تولید شده از انجام یک فعالیت هیجان انگیز و یا ترسناک، با بالا بردن میزان تولید دوپامین، سریع ترین راه برای ایجاد تمرکز در فرد بیشفعال است. به همین دلیل افراد بیشفعال همیشه در جست و جوی فعالیت های ریسکی و پرهیجان هستند که به تمرکز کردن آنها کمک میکند. نبود این جذابیت و هیجان و در نتیجه کمبود دوپامین لازم باعث بی حوصلگی فرد و ناتوانی او در ادامه فعالیت میشود.
زمانی که یک محرک اثر میکند چه اتفاقی می افتد؟
منطق بیان میکند که یک محرک باعث بروز علایم بیش فعالی میشود ولی ما میدانیم که این چیزی نیست که در حقیقت اتفاق می افتد! چرا؟
برای پاسخ به این سوال باید به این نکته دقت کنیم که افراد بیش فعال به خواسته خود بیش فعال نیستند و لزوما به طور ارادی مایل به انجام فعالیت های ریسکی و رفتار پر خطر نیستند.آنها به این دلیل دست به این نوع کارها میزنند چون دوپامین به آنها اجازه میدهد که راحت تر تمرکز کرده و فکر کنند. در حقیقت مغز خستگی ناپذیر افراد بیش فعال تا زمان دریافت دوپامین لازم به جنب و جوش ادامه میدهد و هنگامی که دوپامین تامین شد، آرامش و تمرکز برقرار میشود.
هنگامی که محرکی اثر میکند،افزایش محسوسی در میزان دوپامین مشاهده میشود و این باعث میشود که فرد بیش فعال نیاز بیشتری برای افزایش دوپامین احساس نکند.
هنگامی که احساس نیاز به افزایش دادن میزان دوپامین برداشته شود، فرد بدون این که لازم باشد حرکت بیش فعالانه، ماجراجویانه یا کار ریسکیی انجام دهد میتواند تمرکز کرده و به خوبی فکر کند.
آیا همیشه باید محرکی تجویز شود؟
خیر. اما همیشه باید محرک ها را در نظر گرفته و دوره آزمایشی ای برای هر کیس اجرا شود. متاسفانه افراد بیش فعال به خصوص نوجوانان که در حال پشت سر گذاشتن آخرین مراحل رشد خود هستند و در تلاش برای قوی کردن روابط اجتماعی خودند در صورت دریافت نکردن محرک،خود جایگزینی برای آن پیدا خواهند کرد.
مواد مخدر و سوء استفاده از آن، الکل، قمار، رانندگی پر خطر، روابط جنسی پر خطر و گاهی اوقات رفتارهای مجرمانه همگی جایگزین های محرک برای افزایش دوپامین هستند. به نظر میرسد که نوجوانانی که به هر دلیل از درمان پزشکی و تخصصی بیش فعالی باز مانده اند،شیوه ای برای درمان خود پیدا میکنند.
دوز و نوع مهم است
باید متذکر شد که یک داروی ضد بیش فعالی با یک دوز خاص برای تشخیص کاربردی بودن این درمان کافی نیست. بعضی افراد هیچ پاسخی به یک دوز از دارو نمیدهند در صورتی که ممکن است فرد دیگری پاسخ بسیار شدیدی به همان دوز دارو بدهد.یک فرد ممکن است تحریک بسیار زیادی از یک دوز دریافت کند ولی میزان تحریک با کمی کم کردن دوز دارو کامل به اندازه و ایده آل باشد. ممکن است «متیل فنیدیت» اثر بسیار خوبی روی یک فرد داشته باشد اما فرد دیگر تحریکی احساس نکند. این فرد ممکن است «ادرال» را بسیار بهتر جذب کند.
بهترین رویکرد برای بیش فعالی داشتن دکتری متخصص با ذهنی باز است. اگر دارو درمانی برای شما بهترین گزینه نبود راه های دیگری نیز وجود دارد. اما این راه های دیگر هم زمان با دارو درمانی میتوانند شناخته شوند و قطعا هم زمانی آنها با دارو درمانی اثر بهتری خواهد داشت.
منبع:
AllPsych.com
ADHD:The stimulant Paradox
ترجمه: پریا پوروقار
و همراهی سورین صیادی