امروز داشتم فکر میکردم که این ماجرای شمال رفتن ما ایرانیا واقعا به یکی از قوانین طبیعت تبدیل شده
هر آخر هفته و هر تعطیلاتی که میشه جاده چالوس قفل میشه و از در و همسایه میشنویم که مسیر 4 ساعته رو 12 ساعت رفتن و شب تا صبح تو ترافیک موندن و...
بعضی ها فرصت میکنن هتل بگیرن یا اتاق اجاره کنن اما جمعیت زیادی هم شب تو پارک ها چادر میزنن و تو یه جای غریب و معذب و سفت و تنگ تفریح میکنن!! حتی دستشویی راحتی هم در دسترسشون نیست!
به خیلی ها هیچ رقمه خوش نمیگذره اما چی میشه که هنوووز هم آخر هفته ها یا سر هر تعطیلات دو روزه مسیر فیروز کوه و هراز و چالوس و قزوین قفل میشه؟
شاید قبلا که همه چیز ارزون تر بود
محدودیت ها کمتر بود
یا اون دورانی که جونمون با کرونا تهدید نمیشد، واقعا خوش میگذشت
به سیستم دوپامینمون فکر کردم
هورمون دوپامین توی مغز، مسئول احساس خوشی و لذت ماست
وقتی که یه غذای خیلی خوب میخوریم
یا خیلی تند رانندگی میکنیم
یا یه آهنگ خیلی خوب گوش میدیم دوپامین تو مغزمون ترشح میشه و باعث میشه کیف کنیم
با قانون شرطی سازی هم که حتما آشنا هستین: هر رفتاری که تشویق بشه رو دوست داریم باز هم انجام بدیم و هر رفتاری تنبیه دریافت کنه احتمال این که دوباره انجامش بدیم کم میشه
وقتی که فست فود میخوریم دوپامین تولید میشه، لذت میبریم و به شدت دلمون میخواد که باز هم بخوریم
دوباره فست فود میخوریم دوباره لذت میبریم و دوباره دلمون میخواد بخوریم و...
اینجاست که بحث «عادت» کردن میاد وسط
فست فود خوردن برای ما میشه یک عادت
و زمانی که تبدیل به عادت میشه دیگه اهمیتی نداره که آیا هنوز هم پاداش دریافت میکنیم یا نه؟؟
دیگه برای ما اهمیتی نداره که اون عمل برای ما لذت بخشه یا نه
ممکنه تنگی نفس گرفته باشیم، بی نهایت چاق شده باشیم، چربی خون گرفته باشیم و... اما همچنان به فست فود خوردن ادامه میدیم چون که دیگه برای مغز ما اهمیتی نداره که نتیجه چیه
فقط یک دور باطل رو تکرار میکنه
اینجاست که دانش و اراده ما باید وارد عمل بشه و تلاش کنیم به صورت خودآگاه و ارادی این واقعیت رو درک کنیم که دیگه این کار برای من لذتی نداره
وقتشه که کنارش بگذارم!