کودکان در پیش دبستانی و مهدکودک بسیار خلاق می باشند.
و باید از خلاقیت آنان به طور مستمر بهره گرفت زیرا در حساس ترین دوران به سر می برند.
این دوران در واقع دوران رشد و شکوفایی نیز می باشد.
شعر کمک می کند به کودکان که بتوانند حافظه قوی تر داشته باشند.
و از این جهت همواره مسئولان پیش دبستانی و دستان ها به دنبال شعر های جذاب هستند.
صبح که میشه خروسم میزنه زیر آواز
میگه دیگه بیدار شـــــو کوچولو از خواب ناز
از رختخواب در بیـــــــــــا خورشید خانم بیداره
زمین چه روشن شـــده با نور اون دوباره!
پاشو دیگه عزیــــــــزم پاشو با لب خندون
سلام بکن به بـــــابـــا به مادر مهربون
الســـون و ولســون باز اومده زمستون
سه ماهه فصل پاییز تمومه بچه ها جون
فصل پاییز سراسر مـــهر و آبــان و آذر
حالا ما این سه ماه رو گذاشتیمش پشت سر
چرخ چرخ ، عباسی با همدیگه همــــبازی
آدم برفی می سازیم آدم برفی می سازیم
یه پرنده دوست داره آسمون آبی باشه
روزای خوب خدا صاف و آفتابی باشه
یه پرنده دوست داره خوب و مهربون باشه
شب پیش ستاره ها روز تو آسمون باشه
یه پرنده دوست داره تو دلا غم نباشه
لبا پرخنده باشه درد و ماتم نباشه
یه پرنده دوست داره رو زمین جنگ نباشه
همه دل ها شاد باشن هیچ دلی تنگ نباشه
یه پرنده دوست داره قفسش باز بمونه
از قفس فرار کنه راحت آواز بخونــــه
اتل متل یه مورچـــه قدم می زد تو کوچه
اومد یه کفش ولگرد پای اونا لگد کــــرد
مورچه ی پا شکسته راه نمی ره نشسته
پاشا با برگی بسته لنگون زنون و خسته
نمی تونه کار کنه دونه ها رو بار کنـــه
تو لونه انبـــار کنــه بچه هاشا شاد کنه
مورچه جونم تو ماهی عیب نداره سیاهی
مانند شیر شاهـــی خوب بشه پات الهی
عروسک قشنگ من، قرمز پوشیده تو رختخواب مخمل، آبی خوابیده
یه روز مامان رفته بازار، اونو خریده قشنگتر از عروسکم ، هیچکس ندیده
عروسک من، چشماتو وا کن وقتی که شب شد، اونوقت لالا کن
بیا بریم توی حیاط با من بازی کن توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن
عروسک قشنگ من، قرمز پوشیده تو رختخواب مخمل، آبی خوابید
خنده کنم من دست بزنم من
پا بکوبم من جوانم.
در دلم غمی ندارم زیرا هست سلامت جانم
عمر ما کوتاست چون گل صحراست
پس بیایید شادی کنیم. بیایید باهم بخوانیم
ترانهی جوانی را عمر ما کوتاست
چون گل صحراست پس بیایید شادی کنیم.
گل بریزم من از روی دامن بر روی خرمن
شادابم
یک ، یک دوستی داشتم دو ، دوستش می داشتم
سه ، سپاسگزارم چهار ، چاره ندارم
پنج ، پنجه ی آفتاب شش ، شیشه ی عمرم
هفت ، هفت تیر به دستم هشت ، هشت ساله دختر
نه ، نوروز امسال ده ، ده ساله دختر
یازده ، ریزه میزه دوازده ، گل می ریزه
یک مال من دو مال تو
سه مال آبجیش آهای کوفته برنجیش
آهای مادر گنجیش آهای کفگیر ملاقه
آهای قابلمه داغه آهای آش رو چراغه
بیا گشنه نباشیم با هم بخوریم و پاشیم
دست بزنید و شادی کنید امشب شب تولده
تو باغ سبز زندگی یه غنچه گل وا شده
گل و گل و گلت، گل گلکه چه خوشکل وبا نمکه
تولدش مبارکه مبارکه مبارکه
خنده نشسته رو لباش شادی می باره از چشاش
قد کشیده و بزرگ شده قربون اون قد و بالاش
کیک تولد بیارین بیار بیار کیکو بیار
شمعا رو زود روش بذاریم بذار بذار شمعو بذار
گل و گل و گلت، گل گلکه چه خوشکل وبا نمکه
تولدش مبارکه مبارکه مبارکه
یک و دو سه د یالا شمعا رو فوت کن حالا
تولدت مبارک چشم نخوری ایشالا
ببر ببر کیکو ببر به مام بده تو هم بخور
ناز و ناز و نازنینه ماه روی زمینه
کیک تولدش هم مثل خودش شیرینه
خیاط ما اوستا رضا کار میکنه برای ما
پارچه ها رو چی میکنه؟ میبره، قیچی میکنه نخ رو تو سوزن میکنه
شروع به دوختن میکنه تیک تاک چرخ خیاطی
میشه با خندهاش قاطی اوستا رضا مهربونه
لباش همیشه خندونه میدوزه مثل فرفره
میچرخه نخ با قرقره لباس های رنگ و وارنگ
بلند و کوتاه و قشنگ شلوار و کت با پیراهن
برای تو، برای من… کارتونکی هم اون بالا
خیاطه چون اوستا رضا او چرخ و سوزن نداره
نخش چرا این جوریه؟ هر چی میدوزه، توریه!
بابای خوب و نازم عزیز و دلنوازم
تو نعمت خدایی تو خوب و با وفایی
خدا تو را نگهدار که میروی سر کار
قرآن پاک و روشن گفته است از تو با من
حرف تو را دهم گوش۰