ویرگول
ورودثبت نام
parisa beigi
parisa beigiمترجم کوچولو :) و پژوهشگر زبان شناسی و حقوق دان و مهم تر از همه «طنز نویس»
parisa beigi
parisa beigi
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

"جنگ سرد یلدایی: نبرد هندونه و انار!"

شب یلدا بود و سفره یلدا پهن. هندوانه با ناز وسط سفره نشسته بود و با صدای کلفت می‌گفت:
"من شاه یلدام! همه بخاطر من شب تا صبح بیدار می‌مونن. اصلاً اگه من نباشم، یلدا معنی نداره!"
انار که گوشه‌ای نشسته بود و دونه‌هاش مثل یاقوت می‌درخشید، پقی زد زیر خنده و گفت:
"شاه؟ شاه کدوم مملکت؟ تو رو فقط قاچ می‌کنن و می‌خورن. تازه، همیشه یه گوشه از یخچال می‌مونی تا سرد بشی، چون کسی از دل گرمت خوشش نمیاد!"
هندوانه گفت:
"تو چی؟ تو که هر کی بخوادت، باید یه عالمه وقت بذاره تا دونه‌هات رو جدا کنه. من که ساده‌ام، یه قاچ و خلاص!"
فال حافظ که گوشه‌ی سفره بود، از این دعوا خسته شد و گفت:
"بسه دیگه، منو باز کنین فال بگیرین، ببینیم تکلیف این دعوا چی می‌شه."
فال باز شد، و این شعر آمد:
"چو هندوانه باشی، دل همه می‌بری... چو انار باشی، زحمت زیاد می‌بری!"
هندوانه با افتخار نگاهی به انار کرد و گفت:
"دیدی؟ دل می‌برم!"
انار پوزخندی زد و گفت:
"بله، بله... ولی آخرش تو رو می‌خورن، منو تا آخر شب می‌ذارن کنار حافظ!"

یلداانارفال حافظ
۱۱
۲
parisa beigi
parisa beigi
مترجم کوچولو :) و پژوهشگر زبان شناسی و حقوق دان و مهم تر از همه «طنز نویس»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید