parisa beigi·۱۴ روز پیش"چشم سبز، دلار قهوهای!"یه روز یه دختر چشمرنگی با چشمای سبز توی تاکسی نشسته بود که راننده شروع کرد:خانوم، چشمای شما خیلی خاصه! حیفه اینجا بمونین، باید مهاجرت کنین…
parisa beigi·۱ ماه پیش"دایرههای رنج در کافه پاییزی"در یک روز سرد پاییزی، رضا، که به تازگی از فلسفه خواندن به نقاشی روی آورده بود، تصمیم گرفت به یک کافه برود و با دفتر نقاشی و خودکارهای رنگی…
parisa beigi·۲ ماه پیشکابوس قبض فراموش شده!یه روز صبح تو خواب ناز بودم که تلفنم زنگ خورد. چشمامو باز کردم، شماره ناشناس! گفتم لابد از اداره آمار زنگ زدن که بپرسن «شب خوب خوابیدی یا ن…
parisa beigi·۲ ماه پیششوخی غروب !خورشید، مثل همیشه، داشت با ناز و عشوه خودش رو توی آسمون میکشید که غروب کنه و بره بخوابه. اما درست همون موقع، ابر شیطون جلوش سبز شد و گفت:…