پریسا صمدی·۲۲ روز پیش"صکادرات"بابا همینطور که روی مبل لم داده بود و داشت برای خودش پرتقال پوست میکند یک نگاه زیرزیرکی کرد و با پوزخند بهم گفت : « رانندگی همش تجربهاس…