بازار کار در دو سال گذشته به شدت دچار تغییر شده است و مطالعات نشان میدهد که تمرکز سازمانها بر تجربه کارکنان خود تا پیش از این هرگز مهم نبوده است. این جریان، گرایش استعدادهای برتر لینکدین برای سال 2020 بود که به دوران پیش از شروع همهگیری ویروس کرونا مربوط میشود. نحوه رفتار کارفرمایان با کارمندان خود در شرایط بحرانی بسیار مهمتر از زمانی است که وضعیت سازمان به آرامی و با ثبات نسبی پیش میرود.
تجربه کارمندان نتیجه تمام تعاملاتی است که یک کارمند با کارفرمای خود دارد. این یک زمینه تخصصی است که رابطه بسیار نزدیکی با مشارکت کارکنان داشته که بر ایجاد یک محیط کاری عالی برای سازمان تمرکز دارد تا سازمان بتواند از افراد خود بیشترین بهره را ببرد.
سؤالی که مطرح است این است که هدف اصلی تجربه کارمندان چیست؟ باید بگوییم که این امر جابجایی کارکنان را کاهش میدهد؛ بهبود تجربه کارکنان به آنها کمک میکند تا در نقش حرفهای خود احساس رضایت و دیده شدن داشته باشند. هنگامی که کارمندان در محل کار راضی هستند و برای خود فرصت پیشرفت شغلی میبینند، احتمال این که کسب و کار خود را ترک کنند، کاهش مییابد.
درواقع تجربه کارمندان به معنی ایجاد سازمانی است که در آن کارکنان با میل و رغبت خود در محل کار حاضر میشوند و نه صرفاً از روی اجبار و یا برای انجام وظیفه. این مسئله با تمرکز بر سه مقوله اتفاق میافتد:
این سه مورد در کنار هم مسئلهای را تشکیل میدهند که ما آن را معادله تجربه کارمند مینامیم.
همه ما در مورد فرهنگ شرکتی و راههای زیادی که برای توصیف آن وجود دارد، شنیدهایم. برخی از افراد معتقدند زمانی که مدیر محل کار را ترک میکند، جریان فرهنگی شرکتی محقق میشود. برخی دیگر معتقدند فرهنگ عبارت است از ارزشها، نگرشها، عملکردها و مأموریت سازمان؛ برخی دیگر نیز بر این باورند که فرهنگ شرکتی از طریق مدیرعامل و مدیران اجرایی سازمان قابل کنترل و مدیریت است. ما قصد داریم فرهنگ را به معنی عوارض جانبی امور برای سازمان مورد نظر معرفی کنیم.
درست همانطور که مصرف یک داروی تجویز شده از طرف دکتر میتواند عوارض جانبی مانند افزایش وزن، حالت تهوع، تغییر رنگ پوست یا خونریزی را به دنبال داشته باشد، کار در یک سازمان نیز میتواند عوارض جانبی خاصی داشته باشد! اما باید بدانیم که در یک سازمان، این عوارض جانبی میتواند مثبت باشد، مانند رشد و توسعه یا هدفمند بودن و داشتن معنا.
فرهنگ به معنای احساسی است که کارکنان در رابطه با مدیر خود به عنوان رهبر و برای سازمان خواهند داشت؛ این همان حالتی است که وقتی وارد شرکت میشوید محل کار برای شما ایجاد میکند. این سبک رهبری، احساس هدفمندی که کارکنان دارند، ساختار سازمانی و افرادی است که سازمان را تشکیل میدهند و بهتر است بدانید که یکی از مهمترین عناصر ایجاد و طراحی تجربه کارمند است.
فرهنگ شرکتی یا به ما انرژی میدهد و یا انرژی را از ما میگیرد، ممکن است به ما انگیزه بدهد و یا ما را دلسرد کند، ممکن است به ما قدرت بدهد یا ما را دچار خفقان کند. همه ما فرهنگ سازمانی محیط کار خود را هرروز تجربه میکنیم، چه مثبت و چه منفی. در هر صورت، فرهنگ 40 درصد از تجربه کلی کارکنان را تشکیل میدهد.
محیط تکنولوژیکی یک سازمان به ابزارهایی اطلاق میشود که کارکنان برای انجام کارهای خود از آنها استفاده میکنند. این مسئله شامل همه موارد میشود؛ از شبکه اجتماعی داخلی شرکت گرفته تا دستگاههای تلفن همراه، رایانهها و ویدئو کنفرانسهایی که کارمندان از آنها استفاده میکنند. همچنین شامل هرگونه برنامه، نرمافزار و ابزار یادگیری هم میشود. فناوری به معنای سیستم عصبی مرکزی سازمان است. اکثر مفاهیم و مضامین مرتبط با آینده کاری بدون وجود فناوری امکانپذیر نیست.
درک اینکه چرا فناوری بخش بزرگی از تجربه کارمندان است، دشوار نیست. استفاده از فناوریهای قدیمی و با طراحی ضعیف، برقراری ارتباط و همکاری را برای کارکنان سختتر میکند، زمان لازم برای انجام کارها را به شدت افزایش میدهد و محیطی را ایجاد میکند که در آن افراد ناامید، عصبانی و غیر مولد هستند. فناوری 30 درصد از تجربه کلی کارکنان را تشکیل میدهد.
فضای کار فیزیکی همان چیزی است که میتوانید آن را ببینید، لمس کنید، بچشید و ببویید. این هنر روی دیوارها، پلان بخش اداری، مشخصات جمعیتی افرادی است که با آنها کار میکنیم و هرگونه امر فیزیکی که ممکن است به دست آوریم مانند وعدههای غذایی، سالن بدنسازی در محل و یا سالن استراحت کارکنان. فضای فیزیکی میتواند انرژی افراد را تخلیه کند یا برعکس، به آنها انرژی بدهد.
فضای فیزیکی برای کارکنانی که دورکاری هم میکنند، مهم است. حتی اگر کارمندان در یک فضای فیزیکی با هم کار نکنند، به هر حال از نظر فیزیکی جایی برای کار کردن دارند. آن محیط بر تجربه کارمندان تأثیر بسزایی دارد. فضای فیزیکی 30 درصد از تجربه کلی کارمندان را شامل میشود.
آینده کاری یک سازمان به تجربه کارمندان بستگی دارد. این همان چیزی است که سازمانهای سراسر جهان در حال درک و سرمایهگذاری روی آن هستند، اما برای رسیدن به این هدف، راه طولانی در پیش دارند. کمتر از 10 درصد از سازمانها با سرمایهگذاری بر این سه مقوله، کار فوقالعادهای انجام میدهند. اکثر آنها روی یک یا دو مورد از سه گزینه نامبرده تمرکز دارند، اما این امر نمیتواند به اندازه کافی مفید باشد.