زمانی که دنبال کار جدید میگشتم یکی از سوالات پرتکرار مصاحبه ها این بود که نقاط ضعفت رو بگو, جوابی که من میدادم خیلی مواقع باعث تعجب فرد مصاحبه کننده میشد و سعی میکرد به انواع روش ها قانعم کنه این نقطه ضعف نیست! و حتی یک بار توی یکی از مصاحبه ها بهم گفته شد "داری نقطه قوتت رو به عنوان نقطه ضعف بهمون قالب میکنی!"
کمال گرایی! رنج بزرگی که بسیاری از ما درگیرشیم و به واسطه ی اون نمیتونیم در زندگی به رضایت و شادی برسیم.
متاسفانه تصوری که از کمال گرایی برای خیلی ها وجود داره انجام دادن با نهایت کیفیت کارها و پیشرفت گراییست و این به نوعی در تضاد با مفهوم واقعی کمال گرایی هست! کمال گرایی یعنی تعیین استانداردهای دست نیافتنی و رنج کشیدن در فاصله ی بین واقعیت وجودی تا امید ذهنی تعریف شده! افراد کمال گرا عموما دچار نشخوار ذهنی هستند و مدام موقعیتی که نتونستن در اون بهترین باشند یا کاری رو اشتباه انجام دادن در ذهنشون مرور میکنند و رنج میکشن! و این بر خلاف تصور و باور عموم مردم منجر به درست انجام ندادن کارها میشه!
به نوعی میتوان گفت افراد کمال گرا دچار نفرین تانتالوس هستند, افراد کمالگرا وقتی در پله اول برای انجام کاری قرار دارند به جای پله دوم, پله دهم رو هدف قرار میدهند و در فاصله ی بین پله ی یک و ده هیچ پیشرفتی به چشمشون نمیاد و ترسناک ترین نکته اینجاست که وقتی به پله ده هم میرسن رضایت ندارند, چون الان چیزی خیلی بیشتر از چیزی که دارند رو میخوان و این چرخه مدام تکرار میشه و هیچ موقع دستاوردهاشون رو نمیبینن و به شادی درونی نمیرسند..! به بیانی دیگر خوشحالی این افراد دوامی نداره چون هدف های بالاتری هست که باید بهش برسن.
گاهی افراد کمال گرا از ترس اینکه کارشون رو به بهترین شکل ممکن انجام ندن و به استانداردهای دست نیافتنی که برای خودشون مشخص کردن نرسن, کار رو به تاخیر میندازن و نهایتا شاید هیچ موقع انجامش نمیدن! درواقع همیشه در انتظار شنبه رویایی هستند که تمام شرایط محیا باشه..! افراد کمال گرا خودشون رو بیش از حد در برابر همه چیز و همه کس مسول میدونن و به جایی میرسه که زیر بار انواع مسولیت ها دفن میشن و درنتیجه واضحه که بین کمال گرایی با انواع اختلالات مثل افسردگی, اضطراب, انزوای اجتماعی و انواع وسواس رابطه مستقیم وجود داره.
برای افراد کمال گرا تمام موقعیت ها برد و باخت هست, و هرچیزی جز پیروزی اونها رو دچار رنج روحی شدیدی میکنه.. جمله ای که پدرم همیشه بهم میگفت, این بود که یا توی هر مسیری که قدم میذاری صد باش, یا اصلا توی اون مسیر نباش! بسیاری از پاسخ هایی که افراد کمال گرا به بحران ها و چالش های پیرامونشون میدن ۰ یا ۱ و نه چیزی بین این دو عدده! یعنی یا تمام اون مشکل رو حل میکنیم یا اصلا اقدامی برای اون انجام نمیدیم! در حالیکه باید بدونیم میلیون ها میلیون عدد دیگه بین این ۰ و ۱ وجود داره و این نگاه کمال گرایانه بسیاری از توانمندی ها در بهبود اوضاع رو در میان این ۰ یا ۱ مطلق از بین میبره و نادیده میگیره! و درنتیجه کمال گرایی خیلی مواقع باعث میشه نتونیم بهترین خودمون باشیم و ۰ بودن رو به ۰.۹۹ بودن ترجیه بدیم, درواقع همیشه باید برای خوب بودن و تعالی تمام تلاشمون رو بکنیم ولی نکته ای که باید بدونیم اینه که خوب بودن با کمال فرق اساسی دارن!
یه سری راهکارهایی ارایه شده که میتونه کمک کنه مقداری از این رنج کم کنه, برای مثال اینکه اصلا دنیارو همین ۰ و ۱ ببینم ولی ۰ نماد اقدام نکردن برای انجام کار و ۱ شروع کردن کار باشه فارغ از نتیجه ای که قراره داشته باشه, درواقع باید به این باور برسیم که شروع کردن و انجام دادن کار, بر عالی انجام دادن کار اولویت داشته باشه, اینطوری از اهمال توی خیلی از کارها جلوگیری میشه..
میتونیم ددلاین مشخصی رو برای انجام کار درنظر بگیریم و بعد از اون زمانی رو به بهبود کار انجام شده اختصاص بدیم!
باید بدونیم که مسایلی که در زندگی باهاشون مواجه هستیم دو دسته هستند, مسایلی که میتونیم حلشون کنیم و مسایلی که به هزار دلیل نمیتونیم حلشون کنیم یا حداقل "الان" نمیتونیم حلشون کنیم! این تفکیک برای افراد کمال گرا مفهومی نداره و در هر موقعیتی خودشون رو مسول به بهترین شکل ممکن انجام دادن اون کار میدونن و باعث رنجش و اسیب خودشون میشن, باید بدونیم به همون میزانی که برای انجام کاری قدرت نیاز داریم, برای پذیرش این نکته که یه سری از کارهارو نمیتونیم انجام بدیم یا اصلا نباید همه چیز رو اصولی و درست انجام بدیم هم قدرت نیاز داریم, و سعی کنیم این نکته رو بپذیریم و خیلی مواقع خیلی چیزها رو راحت تر رها کنیم! باید بپذیریم ناقص بودن ضعف ما انسان ها نیست بلکه واقعیت ماست!
"پروردگارا! به من آرامشی عطا فرما تا بپذيرم آنچه را كه نمي توانم تغيير دهم و شهامتی،تا تغيير دهم آنچه را که مي توانم و بينشی تا تفاوت اين دو را بدانم"
برخی از ما در مواجهه با برخی از ادم های خاص یا موقعیت های خاص وسواس کمال گرایانه مون بیشتر میشه, برای مثال والدینی که به دنبال بهترین نسخه از ما هستند, یا افرادی که مدام مارو تشویق میکنند خوشحال تر, سالم تر, بهتر, باهوش تر, چابک تر, جذاب تر, سازنده تر, کامل تر و… باشیم و تمام این تر و ترین ها مارو مدفون میکنه در انتظاراتی که از خودمون داریم و هرگز نمیتونیم محققشون کنیم. ضمن اینکه تمام این انتظارات بر نداشته های ما تمرکز میکنه و اون چیزایی رو نشونه میگیرن که الان کمبودهای شخصی و شکست های ما تلقی میشه... برای مثال وقتی به ما گفته میشه زیباتر باشین ینی الان به اندازه کافی زیبا نیستیم, و تمام این توصیه ها یاداوری میکنن چه چیزی نیستیم و تصویری رو نشونمون میدن که نمیتونیم باشیم و باعث میشن از چیزی که الان هستیم هم لذت نبریم و نتونیم خودمون رو بهبود بدیم و به تعالی برسیم. در فلسفه چین داستانی هست که نجاری درخت ها رو میبریده تا از چوب اونها استفاده کنه, به یک درختی میرسه که شاخه هاش اونقدر پایین اومدن که نمیتونه ازش استفاده کنه, با خودش میگه عجب درخت بی ثمری! و شب اون درخت با هزاران موجودی که در اون زندگی میکردن مثل قارچ ها, حشرات, پرندگانی که در اون درخت لانه داشتن, حیوانات و هزاران موجودی که در اون زندگی میکردن به خواب اون نجار میره و میگه بی ثمر برای کی؟
شاید گاهی ثمر در بی ثمری هست! خیلی مواقع افرادی وجود دارن که این وسواس و سخت گیری کمال گرایانه ای که دارن در مورد دیگران هست و این رنج رو به اطرافیاشنون تحمیل میکنن و بهترین اونهارو میخوان, در حالیکه دستاوردها و استعدادهای دیگر اونها رو نمیبینن و انگ بی ثمری به اونها میزنن! شاید بهتر باشه با این افراد گفتگو کنیم و رابطه مون رو مجدد باهاشون تنظیم کنیم یا حتی از این افراد و این موقعیت ها دوری کنیم!
در نوشتن این مطلب از پادکست "انسان کافی- مجتبی شکوری" کمک زیادی گرفتم و درواقع مطلبی که مطالعه کردید چکیده ای از این پادکست هست. همچنین ویدیوی زیر حرف آدم های کمال گرا و بیان تجربیات و رنج هایی که کشیدن هست که شنیدنش خالی از لطف نیست! پیشنهاد میکنم هم پادکست رو گوش کنید و هم و ویدیو رو ببینید.
پادکست:
ویدیو:
https://www.instagram.com/tv/CShbViVgSqR/?utm_medium=copy_link
طی صحبتی که با مدیر مجموعه مون در جلسه فیدبک ماهانه داشتم متوجه شدم که وسواس و رنج کمال گرایی به چالشی در محیط کاری من تبدیل شده و ناخواسته فشار زیادی رو دارم تحمل میکنم.. اگه شما هم با این مشکل دست و پنجه نرم میکنید برام از تجربیات یا راهکارهایی که برای مقابله باهاش استفاده کردید بنویسید!