ویرگول
ورودثبت نام
مریم گمار
مریم گمار
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

دهان پلک هات #مریم_گمار



نشسته ای در اندیشه رگ ها
و فیلم لبخندت در چشمم
مونتاژ می شود

حالا نگاه روشنت
از آب و افتاب می گذرد
تا بپیچد بر زوایای متفاوت تنم

باید بی خیال شوم!
بی خیال زخم های کهنه
و روایت ها سوخته.

ببین چگونه!
پایم به خیابان تو می چرخد
به دقیقه ها.

تا حدود بختم
از چشم های تو بگذرد
و هربار به شکل تازه ای
هجا کند دوستت دارم را

نگاه کن!
چقد زیبا از لب کلمات
بلند شده ای
و جای استعاره نشسته ای

بر می گردم به نقطه های روشن
به تو که ریشه دوانده ای
کوچه به کوچه در صدای واژه ها.

بگو چگونه؟
از دهانِ پلک هات بیرون بزنم
که خود اتفاق تازه ای در تنم!

ببین !
خورشید در دست های تو
تقطیع می شود
لا به لای همین سطرها
که از ادامه نبض اش
می ریزد ترنم بوسه.


#مریم_گمار


1400/5/25
شعری از کتاب طلایه داران شعرسپید ۲

منتشرشده در مجله شماره دوم بزنگاه ادبیات زنان

۱۴۰۱

#شعرسپید

#شاعران_خوب

#شاعران_معاصر

#شاعران_کرمانشاه




مریم گمارشاعران معاصرشاعران امروزشعرسپیدشاعران کرمانشاه
شاعر و منتقد ادبی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید