تاب می خورم بر سکوت برگ
که از عصیان سطرها
بر لایه ها ی پاییز زرد می شود
ای اشتیاق پریدن در ژرف ترین گذر گاه!
برم گردان!
به بند ناف بریده
به تعادل آفتاب
به لبخندی تازه
تا شکل دیگر بگیرد اقامه ی باد
و برسد به شریان دقیقه ها
که بر اعصاب زمان کشیده می شود
تا سر بروم از شب های نابالغ
که به تقدس نشانده ای
شیارهای ملایم روز را
باید برگردم
به لهجه ی پست مدرن شکفتن!
تا فاصله را بردارم از چشمه های روان
و بچکم بر پنجره ی مشبک ماه
که زیبایی اش را از تو می گیرد
حالا به هر سمت بدوم
روشنی ترانه ات تمام نمی شود در من!
#مریم_گمار
#شعرسپید
سروده شده درسال
1400/9/16