ایستاده ام بر پیشانی آفتاب
ونام تو مرور میشود
بر حروف ناتمام کلمه
کنار یاکوبسن ، بارت و سوسور
تو میرقصی براندام شعر
بگو چطور شاخه بچکانم از نور
وقتی نشسته بر حنجره ی باد
و گوش کلمات را پر میکند
نگاه کن!
فقط تومی توانی
قدم بزنی
بر شانه های این تاک
و از حافظه خورشید پاک نشود
حالا دست میشویم از حروف بی ربط
وچشم می چرخانم به عبور چشمه
که انعکاسی از زیبایی توست
بگو لبخندت چند وجهی ست که
امان از آفتاب بریده
#مریم_گمار
۱۴۰۲/۲/۲۸