ویرگول
ورودثبت نام
مریم گمار
مریم گمارشاعر و منتقد ادبی
مریم گمار
مریم گمار
خواندن ۶ دقیقه·۴ ماه پیش

نقد_ادبی از #مریم_گمار بر#کتاب از #عاطفه_مختاری

تحلیل از #منتقد #مریم_گمار برکتاب درتلاطم باران از عاطفه مختاری

تحلیلی بر یک شعر از
کتاب : در تلاطم باران  شاعر :عاطفه_مختاری
منتقد و نویسنده ؛ مریم گمار



کتاب :در تلاطم باران
شاعر:  عاطفه مختاری
سال انتشار :  ۱۴۰۳
قیمت : ۱۶۰ تومان
انتشارات : واج ، تهران
تیتراژ: ۳۰۰ نسخه
تعداد صفحات : ۹۸ ص


بیوگرافی نویسنده:
عاطفه مختاری متولد  ۱۳۶۲ در تهران است که تا کنون دو کتاب  مستقل شعر سپید از خود منتشر کرده وچندین کتاب مشترک دارد

کتاب های مستقل:
۱_نفس های یک پاییزی
۲_در تلاطم باران

که اکنون تحلیلی بر یک شعر از مجموعه ی "در تلاطم باران" خواهیم داشت:

بااعداد اغواگر
با دهانی مملو از خون
میان تاریک‌روشن چراغ ها
شهر در شکاف شب فرو می رود

زنگ ساعت
دیر ، دور ، دود میشود
در ازدحام عشقی سوخته

پیج بر نخاع سایه ها
بر مفاصل پنجره
زمان در اندیشه خواب گم میشود
وخمیازه ها کش می آیند
اکنون یک من نشسته است
ویک من در جنبش
شیشه شجریِ نگاه
تکیه بر شانه زمان می دوزد

در تلاطم باران: ص ۵۱



پل ریکور ادیب و فیلسوف فرانسوی می گوید؛
"استعاره سویه ی آفریننده ی زبان است "۱
وباید بگویم؛  عاطفه مختاری به حق آفریننده ی زبان است چرا که این شعر  دارای استعاره های فراوان می باشد و شعری که وارد عرصه استعاره شود، به تبع تاویل پذیر و لایه مند می باشد



بااعداد اغواگر
با دهانی مملو از خون
میان تاریک‌روشن چراغ ها
شهر در شکاف شب فرو می رود

 



عاطفه مختاری "شاعر" در دو سطر اول
به  ترکیبات تازه دست زده،  با ترکیب " اعداد اغواگر" دست به کشفی زیبا زده
و در در سطر دوم ترکیب "دهانی مملو از خون "
زمانی معنا پیدا میکند که می بینید در سطر چهارم به این ترکیب تشخیص داده، چرا که شهر را انسان فرض کرده و دهانش را مملو از خون دیده که تصویری ذهنی است، شاعر میگوید؛  "شهر در شکاف شب فرو می رود"
اما اگر دقت کنید؛ باز هم تصویر سورئال است چرا که در دنیای واقعی شب دارای شکاف نیست که حالا شهر درون آن فرو رود
پس می بینید شاعر با ترکیبات و ذهنیتی عمیق به آشنازدایی و برجسته سازی دست زده



زنگ ساعت
دیر ، دور ، دود میشود
در ازدحام عشقی سوخته
پیج‌ بر نخاع سایه ها
بر مفاصل پنجره
زمان در انذیشه خواب گم میشود
وخمیازه ها کش می آیند

در سطرهای پنجم ششم و هفتم  شاعر از کلید واژه های دیر ، دور  و دود استفاده کرده  ، شاید در نگاه اول ساده بنظر بیاید اما کاملا تاویل پذیر میباشد
شاعر میگوید؛ زنگ ساعت/دیر،دور،دود میشود/ در ازدحام عشقی سوخته
در این قسمت این حالت را به ذهن متبادر می کند که حال روحی ایشان آنقدر درگیر عشقی نافرجام‌شده که حالا زنگ  ساعت نه تنها بسیار دیر و کند برایش می گذرد ،بلکه زنگ ساعت در این قسمت هم دور میشود ، هم دود و می بینید اینجا نه تنها  تصویری سورئال است و‌برجسته سازی انجام شده ، بلکه دور شدن مختص جانداران می باشد و استعاره مکنیه ، چرا که در دنیای  ما هیچ زنگ ساعتی دور و دود نمیشود و "دود شدن" تصویری کاملا ذهنی و دارای برجسته سازی میباشد و از طرفی "دود شدن" میتواند این معنا را هم به ذهن متبادر کند که دیگر بی عشق  زمان برایش اهمیتی ندارد که چگونه می گذرد پس زمان را دود میکند و نیست میشود

در قسمت بعدی؛
در اینجا سطر هشتم نهم و دهم
شاعر باز به تصویری ذهنی دست میزند
او می گوید؛
پیچ بر نخاع سایه ها/ بر مفاصل پنجره
زمان در انذیشه خواب گم میشود/وخمیازه ها کش می آیند
می بینید: او با ترکیبات تازه چون؛ نخاع سایه ها، مفاصل پنجره ، به سایه و پنجره استعاری تشخیص داده،
چرا که حالا سایه دارای نخاع میباشد و پنجره دارای مفاصل و تمام اینها از ویژگی های جاندران میباشد، بنابراین باز به کشفی تازه دست زده در سطر دهم  و یازدهم شاعر میگوید؛

زمان در اندیشه خواب گم میشود/ وخمیازه ها کش می آیند
در این قسمت از ترکیب "اندیشه خواب "استفاده
کرده و به خواب تشخیص داده چرا که اندیشیدن  مختص انسان می باشد و از طرفی تصویری کاملا ذهنی می باشد
و "گمشدن زمان" باز استعاره ای مکنیه ای  دیگر را به همراه دارد و کاملا سورئال و در سطربعدی" وخمیازه ها کش می آیند" اینجا باز تصویری ذهنی است، بنابراین  اینجا ما با آشنازدایی ‌و شکستن ساختار ها روبرو هستیم و این از خلاقیت شاعر سرچشمه میگیرد

شاعر از کلیدواژه های عینی چون؛ خون، چراغ، شب، شهر، زنگ، دود؛  نخاع، پنجره، سایه ، مفاصل، خمیازه، شیشه، دهان   و نشانه های ذهنی چون ؛ دیر، دور، اندیشه ، همزمان استفاده کرده و‌از هر دوی آنها کارکردی ذهنی می کشد
وخوب میدانید که  استفاده از نشانه ها در شعر باعث ارجاع برون متنی شده وارجاع برون متنی ناخوادگاه ارجاع درون متنی و تاویل پذیری را همراه خود دارد.

ترکیباتی چون ؛ اعداد اغواگر،  شکاف شب ، نخاع سایه ها،  مفاصل پنجره ، اندیشه خواب ،  کش خمیازه ها، شیشه شجری نگاه، شانه زمان، که هرچند از نشانه عینی و ذهنی همزمان  استفاده کرده، اما از آن کارکرد سورئال کشیده و
از طرفی ساخت ترکیب: یعنی راوی به کشف دست زده و این یعنی خلاقیت شاعر.
واز نظر من  شعر یعنی؛ به تصویر کشیدن ناممکن ها.
اما از منظر موسیقی شعر و زیبایی شناسی؛

اعداد اغواگر
با دهانی مملو از خون
میان تاریک‌روشن چراغ ها
شهر در شکاف شب فرو می رود

نمونه ای را می بینیم ؛
واج آرایی؛  آ ، ی ، ر ، بسیار دیده میشود
و واج آرایی در شعر باعث موسیقی در شعر و به تبع  زیبایی شناسی آن می شود.

اکنون یک من نشسته است
ویک من در جنبش
شیشه شجریِ نگاه
تکیه بر شانه زمان می دوزد


شاعر در این قسمت درون خود یک شخص دیگر می بیند، بهتر است بگویم؛ خود را دارای دو شخصیت می بیند
در واقع او درحال گفتگو با خود درونی خود می باشد "همان تک گویی" مونولوگ

اکنون یک من نشسته است/ویک من در جنبش
شیشه شجریِ نگاه/تکیه بر شانه زمان می دوزد
اینجا یک شخصیت ارام ‌و مشغول زندگی طبیعی وجود دارد و یک شخص دیگر درون او در غوغاست،
  او درون چشمانی چون شیشه شجری بر شانه زمان تکیه کرده که تصویری کاملا  ذهنی است،
حالا در مورد شیشه شجری باید گفت ؛
این نوع سنگ عقیق دارای نقوش طبیعی به شکل درخت یا شاخه‌های گیاهان است و به همین دلیل  به عقیق شجری شناخته میشود،
عقیق شجری در رنگ‌های مختلفی مانند؛ خاکستری، بی‌رنگ وجود دارد ، این سنگ زیبایی خاص و انرژی‌های مثبت دارد
شاعر میگوید ؛
یک من در جنبش شیشه شجریِ نگاه/
تکیه بر شانه زمان می دوزد
او در این ترکیب زیبا وخاص، نگاهش را به" شیشه شجری" تشبیه کرده که بر شانه زمان تکیه می دوزد و همین فعل دوختن آشنازدایی است که شاعر  فعلی ناممکن استفاده کرده و باید گفت شاید او با این سطر" تکیه بر شانه زمان می دوزد" تاکید چشمان خود را بر گذر زمان نشان می دهد
واز طرفی "شیشه شجری نگاه"  و "شانه زمان" هر دو ترکیباتی با آشنازدایی و ساختارشکنی را همراه خود دارد چرا که در واقعیت نه زمان شانه دارد و نه چشم  انسان شیشه شجری است
‌و این نشان از شاعرانگی و نبوغ ذهنی عاطفه مختاری دارد


"مارتین هیدگر":می گوید "ما در زبان زندگی میکنیم وهستی ما همان زبان ماست ، این خود زبان است که می گوید نه انسان" ۲ 
و یا گادامر می گوید ؛ هستی که به فهم در آید زبان است ....هرمونتیک مواجهه ای است با هستی از طریق زبان " ۳
و ما در این شعر می بینیم که شاعر زبان شناسی شعر را بخوبی بلد است و از آن در راه برجسته سازی شعرش بهره می برد

مریم گمار
۱۲/۳/۱۴۰۴



منابع:


۱_پل ریکور  ادیب و فیلسوف فرانسوی ؛ ساختار وتاویل متن بابک احمدی ، ص ۶۱۹

۲_ مارتین هیدگر زبان شناس و اگزیستانسیالیست ؛  نقد ادبی سیروس شمیسا، ص ۳۲۰
۳_ گادامر زبانشناس و فیلسوف هستی شناس آلمانی ؛ علم هرمونتیک پالمر ، ص ۵۲

 

#منتقد_ادبی

#کتاب_شعر

#شاعران_ایران #شاعران_کرمانشاه

نقد ادبیشعرسپید
۲
۰
مریم گمار
مریم گمار
شاعر و منتقد ادبی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید