-چرا چیزی نمینویسی؟
-میدونی چیه؟ من آدم ایدهآلگرایی هستم، واسه همین نمینویسم!
این دیالوگ یکی از متداولترین دیالوگهاییه که معمولا بین من و خیلی از دوستان شکل میگیره.
دوستان ایدهآلگرایی خوبه خیلیم خوبه ولی بهشرطی که تبدیل به بهونهای برای حرکت نکردن ما نشه.
بذارید مساله رو با یک مثال از نزدیک ببینیم!
تصور کنید من زیر یک درخت گردو (نمیدونم چرا ولی دوست دارم گردو باشه) با خیال راحت تکیه دادم و دارم بازی گلکوچیک بچهمحلهام رو نگاه میکنم و هی پیش خودم میگم "ای بابا چهجوری میشه منم برم و باهاشون بازی کنم" بعد شما میای و یه نگاه به سر تا پای من میکنی و میگی: خب چرا نمیری باهاشون بازی کنی؟ چه مشکلی داری؟ پات شکسته؟
من: نه
شما: سرما خوردی؟
من: نه
پس چرا نشستی نگاهشون میکنی؟ برو تو بازی!
من: نه آخه میدونی چیه؟ من آدم «ایدهآلگرایی»ام!
شما: خب؟ که چی؟
من: خب یعنی من یا بازی نمیکنم یا وقتی برم تو بازی باید همه رو زخمی کنم!
شما: خب نظرت چیه تو اول روی دوتا پات وایسی بعد حرف از «ایدهآلگرایی» بزنی؟
من: نه ببین متوجه نشدی! من آدم...
داستان این روزهای خیلی از ما همینه، دوستان ایدهآلگرایی یه مبحث کاملا مشخصیه و هیچجای اون به این مساله اشاره نشده که «ایدهآلگرایی» یعنی کاری نکردن.
شما فرض کن دیوید بکهام که یکی از بهترین کاشتهزنهای دنیاست بهخاطر ایدهآلگرایی هیچوقت پشت توپ نمیرفت! خب به نظرتون چه اتفاقی میوفتاد؟
دقیقا هیچوقت «دیوید بکهام» بهوجود نمیاومد!
بذارید یکم به درون خودمون برگردیم.
دوستان قبل از اینکه ایدهآلگرایی رو برای خودمون مطرح کنیم، پیشنهاد میکنم مطمئن بشیم که حسی که ما داریم حس «ترس از انتقاد» نباشه.
من با چند نفر از دوستانی که به دلیل ایدهآلگرایی دست به نوشتن نمیزدن صحبت کردم و وقتی بهشون گفتم بهصورت ناشناس بنویسید همشون شروع به نوشتن کردن؛ این منو به این فکر انداخت که شاید ما به دنبال «خروجی محتوایی ایدهآل» نیستیم بلکه فقط به دنبال «منِ ایدهآل» هستیم!
من میترسم که توسط سایرین نقد بشم برای همین هیچ فعالیتی نمیکنم، چیزی نمینویسم و... تا بهونهای برای نقد کردن به دیگران ندم.
اما به نظر من بهتره کار کنیم، حرکت کنیم، بنویسیم و زندگی کنیم چون در هر صورت دیگران بهونهی نقد کردن ما رو پیدا میکنند.
این تفکر برای منه حتی اگه غلط باشه، پس شما هم درباره تفکرات خودتون بنویسید تا راه درست رو پیدا کنیم!