نمیدونم قسمت اول رو خوندید یا نه اگر نخوندید این پایین براتون گذاشتم البته سعی میکنم هر قسمت رو جوری بنویسم که هر کدوم مستقل ولی مرتبط به قسمت و موضوع اصلی باشن(پس نگران این نباشین که اول کدوم رو بخونید )
خب قراره چی بگیم؟!!!
با توجه به قراره چی بگیم قسمت اول این قسمت رو درباره موضوع زیر مینویسم براتون
اول از همه میخوام بهتون در مورد پیکاپ آرتیستها بگم و اول نظرات اونها رو جویا بشیم.
اگر شما جزو اون دسته از افراد هستید که نمیدونید پیکاپ آرتیست اصن چیه یا کیه؟ همین الان از ادامهی این نوشته دست بردارید و اول نوشتهی زیر رو بخونید تا اونجاش که در مورد پیکاپ آرتیستها هستش بعدش دوباره برگردید ادامه بدید.
خب نظر پیکاپ آرتیستها این هستش که:
اگر مراحل و روشهای اونها رو بتونید به شکل درست برای جذب یک نفر پیاده کنید میتونید قلبش رو تسخیر کنید.
اگرچه این ادعای خیلی بزرگی هستش ولی بعضیا تو کتابهاشون حتی تعداد دقیق مراحل رو با دستور کار نوشتند. حتی بعضیاشون ادعا کردند که از یک ملاقات تا رابطه جنسی فقط چهار مرحله وجود داره و شما اگر بتونین این 4 مرحله رو با موفقیت انجام بدین میتونین به رابطهی جنسی هم برسید.
خب ما برامون خیلی مهم نیست دقیقا پیکاپ آرتیستها چی میگن ولی خب سعی میکنیم کلیت حرفاشون رو هم بررسی کنیم.
خب اگر الان دارین فکر میکنین پیکاپ آرتیستها آدمای فوق العادهای هستن و یه نیروی ماورایی دارن و جاشون توی مارول(Marvel) خالیه خب احتمالا در اشتباهید.
خب میگن برای رسیدن به خدا به تعداد بندهها راه هستش خب اینکه دیگه بندهی خدا هستش و احتمالا رسیدن بهش باید آسونتر باشه. خب بله به نظر من برای نفوذ به قلب جنس مخالف کلی مسیر هستش ولی هیچ تضمینی نیست که شما یه مسیریاب حرفهای باشید.
فکر کنید آدما خانههای یه شهر باشن خب شما هم توی همین شهر هستید.
این تصور که شما اگر مسیری که یک آدم دیگه برای این که وارد قلب جنس مخالفش بشه رفته رو شما هم همون مسیر رو برید میتونید وارد قلب جنس مخالف بشید کاملا اشتباه هستش(دلیلش تو عکس)!
خب چرا جواب نمیده؟ چون محل خانهی شما با محل خانهی آدمای دیگه متفاوت هستش و مبدا ها یکی نیستش که مسیر بخواد یکسان باشه.
اگر یکی گفتش من اینجوری رفتم تو قلبش لزومی نداره شما هم اونجوری برید تو قلبش تازه آمار نشون میده توی قلبش که نرفتید هیچ بلکه رفتید یه جا دیگش(این تیکه آخر یه نکته مهم بود و باید با هایلایتر قهوهای مارکش کنید?).
خب مسیریابی هم که الکی نیست شما باید بزرگراهها,خیابانهای اصلی, محلهها, میانبرها, ترافیکها و کلی چیزای دیگرو بلد باشین تا بتونین برسین به مقصدتون و خب اینجا گوگل مپ یا ویز ندارین(این تیکش برا اونا بود که بدون ویز و گوگل مپ هیچوقت نمیتونن خونشونو پیدا کنن?).
این که پیکاپ آرتیستها فکر میکنن مسیریابهای حرفهای هستند این میتونه چند تا دلیل داشته باشه:
خب از اینجا به بعد از مثالمون خارج میشیم(البته هی به مثالمون یه سیخونکی میزنیم وسطاش) و میخوایم در مورد حس مسیریابی تو زندگی واقعی حرف بزنیم.
خب به نظر من اولین گام باید خودشناسی باشه قطعا کسی که نفهمه علاقش به پلاکهای فرد هستش و بره دنبال نفوذ تو پلاکهای زوج اولین خیانتی که به خودش کرده تلف کردن وقتش بوده و دومیش هزینهای که باید بده اسباب کشی از یه خانه اشتباه به یه خانهی دیگه که این هزینه میتونه باعث آسیب به خانه هم بشه.
(این گام اول خودش خیلیههاااا)
پیکاپ آرتیستها به شناخت خیلی خوبی از جنس مخالف رسیدن خب همونطورم که گفتیم این ممکنه از هزاران بار آزمون و خطا اومده باشه(رسیدن از جملهی لطفا مزاحم نشید به اینکه شما چقد با نمک هستین نیاز به خوردن کلی چک داره?(آقا چَک نه چِک یاد بدبختیاتون نیافتین?))
خب پس هر چقدر بتونین جنس مخالف رو بهتر بشناسین میتونین بهتر درکش کنید و میتونین تابلوها و علائمی رو که شما رو به مقصد راهنمایی میکنه بهتر ببینید.
الان که فکر میکنم این گام دوم از اون گامها خیلی بلنده( همونا که خشتکتون رو پاره میکنه پس سعی کنید گامهاتون رو کوتاه تر بردارید).
ما گفتیم شناخت, هر چند کلمش پنج حرف بیشتر نیست ولی کلی حرف میشه در موردش زد که احتمالا با کلی نوشته هم تموم نشه.
هر کدوم از این آدما دارای شخصیت و رفتار و مقدسات و کلی ویژگی شخصی مختص به خودشون هستن و لزومی هم نداره نفرِ هفت میلیاردم شبیه نفر هفت میلیارد و یکم باشه پس شما نیاز به شناخت دارید.
خب برای اولیش چون هیچکدوم از ما وقتمون بینهایت نیست خیلی به صرفه نیست که به مورد اول قانع بشیم چون احتمالا میریم تو گروه همون دریای غم اردک ندارهها(هاهاا)
پس میمونه دومیش که استفاده از تجربهی بقیه هستش و خب کلی آدم با تجربه وجود داره از دوست و رفیق و نویسنده و محقق و دانشمند شروع میشه تا همین احمد ذوقی خودمون که صد تومن میده(احمد ذوقی رو نمیشناسید گوگل کنید) و خب برای استفاده از تجربهی اینها هم کلی ابزار هستش و باید اونارو پیدا کنید و یکی از ابزارهای بسیار خوب کتاب هستش.
از من نخواید کتاب معرفی کنم اصن خودتون به منم معرفی کنید کتاب پیدا کردید کلی تو همین ویرگول آدم کتاب خون هستش.
خب پیکاپ آرتیستها هم توی کتاباشون بیشتر دارن تجربههاشون رو میگن و یک سری روتینها که اون رو از شناخت جنس مخالف بدست آوردن رو میگن و نکتهی اصلی اینجاس یه چیز روتین همیشه و روی همه جواب نمیده و نیاز به شناختی داره که شما اونو تو کتاب اون پیکاپ آرتیست پیدا نمیکنید.
یه مثال کوچیک میزنم ممکنه شما بتونین با یه فلافل وارد قلب جنس مخالفتون بشین ولی گاهی روی یه نفر نتونید با بیشترین احترام و ارزش دادن به اون شخص وارد قلب اون آدم بشید.
چون یا شما هرم نیازهای انسان رو بلد نیستید و یا اونو بلدید ولی نمیدونید جنس مخالفتون کدوم قسمت هرم هستش پس احتمال این که وارد جای دیگهای به جای قلبش بشید رو با عدم شناخت بالا میبرید.
مثل همیشه نظراتونو میخونم و جواب میدم و اگه از نوشتههام خوشتون اومد او قلب تو خالیهرو قرمز کنین برام و دنبال کنیدم تا انگیزه داشته باشم بنویسم❤️