ویرگول
ورودثبت نام
parsax x
parsax xایده‌پرداز الگوریتم؛ دنبال راه‌حل‌های خلاق برای مسائل پیچیده‌ام. عاشق منطق، داده و ساختن چیزایی که واقعاً کار می‌کنن.
parsax x
parsax x
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

مهمان نیکمت🪑🕯، مهمان روضه🖤🥀، مهمان بلوط🌰🌳

دیروز پنج‌شنبه بود.

دوباره مهمان نیکمت خالی و درخت بلوط شدم.

کلاغ‌های شیطون، بازیگوشی می‌کردند،

و من، آرام آرام، رفتم به تفکر و رویا...

دختری و پسری جوان، کمی آن‌طرف‌تر،

روی نیکمت نشسته بودند و در حال معاشقه بودند.

اما من غرق در زیبایی درخت بلوط بودم—

درختی که مثل چتر آرامش، سایه‌اش را بر جانم می‌انداخت.

گاه‌گاهی، از شیطنت کلاغ‌ها،

بلوطی از لای شاخه‌ها بر زمین می‌افتاد.

و من، در حال نگاه عاشقانه با درخت بودم...

اما ناگهان، عبور و مرور غیرمنتظره‌ای نظرم را جلب کرد:

مادران سیاه‌پوشی را دیدم که آرام آرام،

به سمت سالنی می‌رفتند که صدای روضه‌ای دلنشین از آن می‌آمد.

وای... صدای نوای «مادر... مادر...» بلند شد،

و دلم را با خودش برد.

جلسهٔ عزای مادر بود 💔🖤

بخودم آمدم.

چند آیهٔ الکرسی و فاتحه برای اموات اهل قبور خواندم.

نسیم سردی وزیدن گرفت،

اما من هنوز غرق نوای «مادر... مادر...» و ابهت درخت بودم.

Written by Parsa

Illustration by Microsoft Copilot (Kapalo)

!

نویسندگینیمکتدرخت بلوطروضهمادر
۸
۲
parsax x
parsax x
ایده‌پرداز الگوریتم؛ دنبال راه‌حل‌های خلاق برای مسائل پیچیده‌ام. عاشق منطق، داده و ساختن چیزایی که واقعاً کار می‌کنن.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید