
قبرستانها یادم دادند که خودم باشم
همیشه دلم خواسته خودم باشم؛
نه فریبکار، نه حسابگر، نه کسی که برای رسیدن، از صداقت عبور کند.
دوستی را با صداقت معنا کردهام، نه با نارو زدن و بازیهای پنهان.
بارها شنیدهام که این راه، راه بازندههاست؛
که مهربانی، در این دنیا جایی ندارد؛
اما من انتخاب کردهام—راه پیامبران را، راه دلهای پاک را.
شاید زرنگی در این دنیا تو را به صدر جدول برساند،
اما در دل خدا، جایی برای زرنگی نیست؛
جایی برای صداقت است، برای نیتهای روشن، برای دلهایی که بیادعا میبخشند.
اگر باور نداری، سری به قبرستان بزن؛
آنجا همه یکساناند—با سنگ قبر میلیاردی یا خاک ساده،
همه خوراک موریانهاند، همه خوابیدهاند در همان یکتکه جا.
پس اگر میخواهی راه زندگیات را بر اساس مسیر دیگران بسازی،
بدان که پایان همهمان یکیست.
من اما انتخاب کردهام:
خودم باشم، با دل، با صداقت، با مهربانی—یعنی اگر بگویند اشتباه میکنی!
!