واقعیتش مخاطب اصلی هدف این متن خودم هستم. من هر چند وقت یکبار، یک جلسه خصوصی با خودم می گذارم و کارهایی که تا حالا کردم یا نکردم، یا نیمه کاره رها کردم و یا ترسیدم و رها کردم رو بررسی می کنم.
البته اصول آدم های موفق هم این است که آنها این کار رو هر شب انجام می دهند بجای هر چند وقت یکبار.
این ضرب المثل را من بیشتر از مردم یزد یاد گرفتم ولی درمورد ریشه ضرب المثل یک شهر آباد، بعض صد تا شهر خراب است نمی دانم.
بخشی مهارت ها و یادگیری های من تا حالا:
فتوشاپ
فریم ورک bootstrap
برق ساختمان
زبان html / css
اتوکد
اکسل
اکسس
ورد بصورت حرفه ای
پاوروینت بصورت حرفه ای
بورس (خیلی کم)
بازاریابی تلفنی
بازاریابی و فروشندگی
گل و گیاه و تراریوم
دنیای تولید محتوا
اوداسیتی و ادوشن (برای کار صدا و پادکست)
نرم افزار موهو (انیمیشن سازی)
زبان انگلیسی
زبان آلمانی در حد شروع
زبان عربی در حد شروع
صنعت بیمه
وردپرس بصورت فوق حرفه ای
نویسندگی و تولید محتوا
سئو
پرستاشاپ
نرم افزار آماری spss
سوشال مارکتینگ
البته این نکته را بگویم که بعضی از موارد رو واقعا نیاز بود که یاد می گرفتم ولی اگه واقعا متمرکز تر و بصورت مداوم یک علمی رو دنبال می کردم الان جایگاه خیلی برجسته تری داشتم.
کنجکاوی و طمع در یادگیری خیلی خوبه ولی اگه این موضوع زیر نظر یک مربی انجام شود واقعا نور علی نور میشود.
البته خیلی از نمونه های موفقی رو برخوردم مثل آقای علیمردانی که گوینده انیمیشن دیرین دیرین هستند که ایشون هم همچین داستانی رو داشتند ولی از آن طرف هم نمونه های بیشمار تری از افرادی داریم که با این مسیر زندگی شکست خوردن.
پی نوشت: شکست اصلا وجود ندارد منظورم عادی بودن است.
واقعا عادی بودن یکی از بدترین و مسموم ترین اتفاقاتی است که ممکن است برای کسی اتفاق بیفتد.