پروانه ساجدی
پروانه ساجدی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

پناه

ديگر نمی‌كوبم درت

بيدار نشسته بر رهت

مسكين گدای كويتم

در آرزوی رويتم

گر هی كنی، سنگم زنی

از خويش دل‌تنگم كنی

رم نی كنم

غم نی خورم

ماهی شوم در بحر تو

آشتی كنم با قهر تو

يارب خدای من تويی

پشت و پناه من تويی

در عشق تو آميخته‌ام

بر دار تو آويخته‌ام

از بند خويش رسته‌ام

بر رحمتت دل بسته‌ام

گر غفلتی از ياد تو

گر شكوه‌ای از كار تو

عفوی نما بر بنده‌ات

بر بنده‌ی افتاده‌ات

يارب نظر بر من فكن

بر دیده‌ی منت فکن


پروانه ساجدی (کپی با ذکر نام)


شعرشاعرشعرفارسیپروانه‌ساجدی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید