__parviiin__
__parviiin__
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

آغاز یک ویرگولیست ،،،

به رسم ادب سلام :)

و به رسم رفاقت های شیرین حالت چطوره ؟

اولین پست ویرگولمه باید محتاط باشم

همیشه بودم،،،

ولی به پیشنهاد یه دوستی،میخوام تو ویرگول چیزهایی رو بنویسم که هیچ تعصب و احتیاطی توش نیست.

تا قبل از ویرگول این نوشته ها تو لبتابم تلنبار میشد و فقط یه نفر ازونها خبر داشت.

نوشته ها از جزئی ترین مسائل زندگیم شروع میشد و به کلی ترین مسائل دنیا ختم.!

تابحال شده از انبساط فکرت ترک برداری؟ :/

در این حد اورتینکینگ دارم بعضی وقتا، نمیدونم فارسیش چی میشه

ذهنی که به صدها فکر و خیال آبستنه،باید یجایی فارغ بشه...

خیلی خوبه که ما میتونیم بنویسیم.

مغزمونو از آماس نجات بدیم و اجازه بدیم دوباره از نو با یه موضع متفاوت بیفته به جونمون

همه جا این جهنمو همراه خودمون میبریم و راه خلاصی نیست جز نوشتن...

با نوشتن ورمش میخوابه و با خوندن نوشته های بقیه،دوباره شروع میکنه به ورم کردن...

داستان ازونجایی جذاب میشه که عاشق جهنمت میشی :|

درگیر سیکل نوشتن و خوندن

که من اسمشو میزارم هزارتو

ذهن یه هزارتوئه

شاید یجایی از این هزارتو به تفکر تو برسم،

شایدم تو به تفکر من برسی...

اگه تو ویرگول به تفکرت رسیدم و تونستم هضمش کنم قطعا بهش یه واکنشی نشون میدم

و اگه تو به تفکر من رسیدی ، خوشحال میشم بی اعتنا از کنارش رد نشی :)))

ارادتمندت، پ ر و ی ن

ویرگولذهنچالشتفکرمغز
هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایه ی هیچ!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید