کمبود در هر حالی و در هر زمانی و در هر شکلی، نشانی از نداشتههای ماست. این کمبودها حتی در بین صاحبانِ دانش و اهل قلم نیز موج میزند!
چطور؟؟
من خیلی از سخنوران و نویسندگان را دیدم که وقتی میخواهند سخنی از انبیاء و بزرگانِ دین نقل کنند با یک حالتی از اکراه و اجبار به گفتِ آن میپردازند. و با یک براشتِ سطحی از آن میگذرند ولی وقتی نوبت به اسامی بزرگان غربی میرسد، قضیه بالعکس به حالتی از شور و شعف تبدیل میشود طوریکه گوینده و نویسنده؛ از هزار وجه آن را بررسی میکند و به شروح سخنانِ آن بزرگ رفرنس داده و عمق آن را میکاود. ( البته مخاطب است که این کمبودها را در نویسنده و گوینده با نشانِ اشتیاق تشدید میکند)
چرا گفتیم کمبود؟<br/> چون هر چیزی که از جانب دیگران در ما لذت ایجاد کند سطحِ لذت ما را نیز تعیین میکند. سطحِ لذت؛ کمبودِ ماست.
یعنی؛ بعنوان مثال؛ آنانی که تهی از علماند برای جبران و پر کردنِ جای خالیِ علم؛ لفظ قلم حرف میزنند و دو سه تا اصطلاح به کار میبرند تا دیگران را برانگیزانند که آنها را تایید کنند.
پر کردنِ کمبودِ علم با این شیوهها جواب نمیدهد باید مطالعه کرد و پیش اساتیدِ هر فنی، زانوی شاگردی زد تا چیزی عاید گردد.
تاسف بر انگیزه !!!
برخی از بزرگان و نویسندگان، آنقدری که در متونِ غیر دینی تعمق میکنند یک هزارم از آن را در متونِ دینی صرف نمیکنند. و لذا دیده میشود که از هر طیفی برای تخریبِ ساختمانِ دین چه آگاهانه چه ناآگاهانه تیشه بر دست گرفته و ادعای تعقل میکنند.
انتقاد بر هر چیزی وارد است!!!
هرگز نگفتیم انتقاد نکنید، حرفِ ما چیز دیگری است، همیشهتخریب آسانتر از سازندگی است. یک خانه در عرض یکسال ساخته میشود ولی در عرض چند ساعت تخریب میشود. چون ساختن، ظرایف مهندسی و معماری و دکور و ... میطلبد که زمانبر است ولی در تخریب هیچ چیزی به جز نابودی آن چیز مدنظر نیست.
در پست قبلی با عنوان "درست را غلط میرویم" گفتیم که طرح و حرکتِ غلط همیشه منوط بر سخنِ غلط نیست، بلکه برداشتِ غلط باعثِ این طراحی و عملکردِ غلط میشود.
شما سوء برداشت و سوء استفادهی مسئولینِ جامعه را مرتبط با دین ندانید، همیشه کسانی بودهاند که در زمرهی اشتروا به ثمنا قلیلا قرار گرفتهاند. یکی آیاتِ خدا را در کتابت، تحریف
میکند، یکی در برداشت، به نفعِ منطقِ خود تحریف میسازد.
دیگری به جهتِ قلّت علم، دست به تحریفِ ناآگانه میزند.
یکی از رویِ عناد، آیات را با تقطیع کردن، تحریف میکند.
یکی برای گریز از احکامِ دین، دین را افیون و در نتیجه به نفعِ نفسِ خود تحریف میکند و آن را غیر انسانی تلقی میکند.
اشخاصی آیات را از منظر تاریخیِ آن تحریف شده جلوه میدهند
افرادی محتوای آیات را غیر انسانی و نامنطبق با روحیاتِ فردی میدانند، لذا آن را از دم رد کرده و از جانب خدا نمیدانند.
و عدهای هم عوامانه از سرِ لجبازی و لذتجوییِ
حیوانی، خدا و همه چیز را رد میکنند... برای این باب پستی جداگانه منتشر خواهیم کرد.
همهی اینها از کمبودهایی است که داریم و دارند!!!
ما از کمبودها رنج میبریم و برای برون رفت از این کمبودها دینستیزی را مانع و سد راه میبینیم.
ناکارآمدی خود را به دین نمیتوان وصله زد. بعنوان مثال اخلاق گفته دزدی بد است دین هم همان را تصریح کرده و حدی برایش تعیین نموده است. اگر حدودِ دینی را غلط میپندارید. هر چند حدودِ دینی برای جامعه درست تصریح نگشته است.
ولی خوشبینانهترین وجه آن را اگر در نظر بگیریم این است که دین هم با این رذایل اخلاقی مخالفت کرده و به نفعِ کسی که اموالش به غارت رفته رای داده است.
کمبودِ علمی؛ با اسامی بزرگانِ غرب و تخطئهی دین برطرف نمیشود.
کمبودِ اخلاقی را نمیتوان با تخطئهی حدود دینی برطرف کرد.
کمبودِ دینی را نمیتوان بدونِ همراهی علم و عمل برطرف ساخت.
کمبودِ شخصی را نمیتوان مطابق با ذائقهی جامعه بر طرف کرد؛ یعنی محال است اساسِ معرفت را با ذائقهی جامعه و همرنگی با آنها استحکام بخشید.
کمبودها با شعار و تعصب و نژادپرستی و خودبرتربینی برطرف نمیشود.