در طول تاریخ می توان گفت اگر بزرگترین خیانت در حق درد نشده حداقل از بزرگترین مظلومان است.
درد همیشه مورد خشم شمار بزرگی از ما انسان ها بوده و همیشه وجودش مترادف با زجر و ناله و بد و بیراه تصور شده.
یادمان رفته که ما هنگام تولد تنها راه ارتباطیمان با مادر همین درد بوده و آنگاه که هوس هوای تازه را کردیم با فشار آوردن به مادر اعلام وجود کردیم و مادر هم که با تحمل دردی بیشتر این خواسته ی ما را محقق کرد. اصلا اگر کمی عقب تر از تولد برویم و ان شب هم آغوشی را در نظر بگیریم همین تشکیل نطفه ی عزیزمان همراه با درد بوده. نه آن درد که همه تصور میکنند بلکه اگر کمی بیشتر تفکر کنیم می شود نتیجه گرفت ارگاسم نوعی درد لذت بخش است .
از درد های لذت بخش دیگر میشود درد مشت و مال یا همان ماساژ مخصوصا از نوع تایلندی رو مثال زد که خوب زیاد مورد مطلوبی جهت افزایش احترام به درد نیست ولی خوب .
البته انواع درد ها متفاوت است و همه ی انها لذت بخش نیست ولی کاملا این بتور را میتوان نتیجه گرفت که بعد از تجربه ی درد ، چه درد لذت بخش و چه زجر آور همیشه نوعی رستگاری و احساس کمال به سراغ انسان می آید.
رستگاری بعد از خلاصی از دندان درد و رستگاری بعد از عشق ورزیدن و یا بعد از کشیدن در فراغ چنان ملموس و قوی است که میشود ریشه اختراع مازوخیزم را در آن جست و جو کرد.
مثال دیگری از درد و خوبی های آن میتوان به آفرینش بخاطر وجود دردی در درون هنرمند پی برد. انسان های زیادی را میشناسم که اعتقاد بر این دارند درد کشیدن باعث بروز دغدغده و خلق راه حل برای آن میشود و در هنر یعنی خلق اثر هنری توسط هنرمند.