این نوشته در ادامه دو نوشته دیگر و حول برداشت شخصی من از مدیریت است. نوشته اولی مدیریت یک قزاق بی سواد را با مدیریت آقایان دکتر روحانی و دکتر احمدی نژاد مقایسه کرده و دیگری مقایسه شرایط ریاست جمهوری در ایران و مدیران ارشد دیگر کشورها است.
سوابق تحصیلی خانمی پنجاه ساله را مطالعه می کنید:
الان فکر می کنید این خانم چه شغلی داشته باشد؟خانه دار؟کارمند بانک؟ مدیر هتلی بزرگ؟در جستجوی کار؟
نه اشتباه می کنید این سوابق تحصیلی خانم آنجا کارلیچک Anja Karliczek وزیر آموزش عالی و تحقیقات!صنعتی ترین کشور دنیا، آلمان است
راستی چرا این خانم به عنوان وزیر آموزش عالی و تحقیقات آلمان، تحصیلات مرتبط با شغلش ندارد؟ چرا روند تحصیلی او این قدر پر از اشکال است؟ کارشناسی ارشد در سی و هفت سالگی؟تازه آموزش از راه دور؟ اصلا او را می توان در اداره ای استخدام کرد؟
پس چرا نظام آموزش عالی آلمان اینقدر عالی است؟
بیایید مدارک تحصیلی یکی دیگر از اعضای کابینه دولت فدرال آلمان را ببینیم:
وزیر بهداشت آلمان:Jens Spahn
متولد 1980
گذراندن دوره دو ساله بانکداری در سال 1999 و نزدیک به بیست سال بعد کارشناسی ارشد حقوق
و ....همین تمام!
پس چرا آلمان یکی از موفقترین کشورها هم در کنترل کرونا و هم درمان آن است.چرا تمام سیستم درمانی حرف آقای اشپان را گوش می کنند؟ شاید اشتباه ما همین جا باشد، آقای اشپان هیچ وقت از خودش حرف نمی زند. بلکه نتایج کارشناسان و خبرگان مختلف را ( نه فقط در بهداشت) بلکه در حوزه های مرتبط دیگر مانند اقتصاد و آموزش می شنود، (بدون آنکه نگران کسب و کار شخصی خودش باشد) و سالمترین( در بسیاری از مواقع)بهترین تصمیم را می گیرد.این شرایط را با تصمیمات آقای دکتر نمکی که دکترای داروسازی و استادیار دانشگاه است، مقایسه کنید.
بیایید نگرش خود را نسبت به مدیریت تغییر دهیم