اثری از گری جان بیشاپ با ترجمۀ نفیسه معتکف و چاپ انتشارات تهران. مهمترین مسئله در دستیابی به زندگی آرمانی این است که بدانی خودت مسئول انتخابهای فعلی و آیندهات هستی. این کتاب کمک میکند تا خودت و سرشت واقعیات را کشف کنی.
با چنین درکی، خیلی بهتر میتوانی زندگیات را متحول کنی. با راهکارهای این کتاب، میتوانی خیلی سریع جلو گند زدن به زندگیات را بگیری، خرابکاریهایت را تشخیص بدهی، از گذشتۀ دردناکت فاصله بگیری و در زمان حال، طوری آیندهات را شکل بدهی که با اعتمادبهنفس کامل با مسیر زندگی آرمانیات همگام شوی.
کتاب در سیزده فصل، با سرفصلهایی چون بزرگترین مشکل اینجاست، اسفنج کوچولوی جادویی، سه خرابکار، نوک پیکان و… مطالب خود را تشریح میکند.
وقتی بحث تغییر پیش میآید، هرقدر هم تلاش کنی که زندگیات را در مسیر مورد نظرت هدایت کنی، انگار که کاملاً بهطور مغناطیسی به سمتی دیگر کشیده میشوی. بههرحال تو سعی خودت را کردهای، درست است؟ (یا دستکم این کار را کردهای.)
گاهی حس میکنی که مدام در حال کلنجار رفتن با خواستههایت هستی؛ ولی آنها لیز میخورند و از دستت در میروند. گهگداری از لحاظ جسمانی، مالی، عاطفی یا شغلی مجبور به مبارزه هستی. در این بین روزنۀ امیدی برایت پیدا میشود؛ ولی بعدش همهچیز به باد فنا میرود و باز هم روز از نو، روزی از نو.
در بیشتر موارد، مثل این است که انگار با خودت مشکل داری. تو دیگر آن آدم معرکه، آرمانگرا و آزادی نیستی که عاشق این است که عکسهایش را در اینستاگرام بگذارد، بلکه نسخهای آشنا و تکراری و دشمن سرسخت خودت هستی؛ از آن خودخواهها.
دقیقاً میدانی که در اینجا در مورد چه چیزی حرف میزنم. در مورد ایامی که همهچیز بر وفق مراد پیش میرود و ناگهان… بوم. اوضاع بیریخت میشود و تو هم نمیدانی چه کنی.
میدانی، ایامی هست که به نظر میرسد تو با آدمی بهدردبخور جور شدهای؛ ولی بعد از مدتی میانهتان شکرآب میشود و ناگهان دلت میخواهد که سر به تن او نباشد. سپس تو آرام میشوی، او هم آرام میشود. از هم عذرخواهی میکنید و تو پیتزا سفارش میدهی و اوضاع دوباره جفتوجور میشود و هر دو بیخیال قضیه میشوید؛ ولی از نظر تو این طور نیست. بنابراین منتظر فرصت بعدی میمانی که پیش میآید. سپس بعدی و بعدی و ماجرا ادامه دارد.
تو حاضری ماهی ۱۲۰ دلار برای جبران مافات خرج خریدن پیتزا کنی؛ ولی بابت خرید یک تشک بادی ده دلاری بنجل کوتاه نمیآیی و در این مورد هم با طرف مقابل کلکل میکنی.
تمام این ماجراها به این دلیل است که نتوانستی جلو دهانت را بگیری و حرفهایی زدی که میدانستی نباید بزنی. ولی بههرحال از دهانت بیرون آمد.
بنابراین غصهدار میشوی و به فکر اراده و انضباط شخصی میافتی. کمی بیشتر تلاش میکنی تا حواست را بیشتر جمع کنی. ولی دوباره فیلت یاد هندوستان میکند و باز میشود همان آش و همان کاسه. درگیری و مبارزه در جبههای جدید شروع میشود.
خرید کتاب بس کن! به زندگیات گند نزن