انسان همواره به دنبال تحقق ایده های خود بوده و هرگز نمیتوان او را از این مسیر بازداشت، امروزه می بینیم که این پیشرفت با سرعت در زمینه تکنولوژی در حال طی شدن است، اما همیشه این (پیشرفت)ها زیبا نبوده و پیامدهایی با خودش به همراه دارد.
من نمی خواهم با تکنولوژی مخالفتی داشته باشم، اصلا نمیتوانم داشته باشم، زندگی ما همواره با این تکنولوژی گره خورده است، اما میخواهم نگاهی دقیق تر به آنچه در پی رخ دادش هستیم داشته باشم خصوصا درباره هنر.
بحث امروز برسر این است که با پیشرفت هوش مصنوعی تکلیف برخی مشاغل و در نهایت بشریت چیست؟
در همین اواخر شاهد اعتصاب انجمن نویسندگان آمریکا در تاریخ ۲ مه ۲۰۲۳ بودیم، که پس از آن انجمن بازیگران هم به این اعتصاب پیوستند، و دعوا بر سر (استفاده) از هوش مصنوعی است، بزرگترین نگرانی این هنرمندان کنار گذاشته شدن آنها توسط استودیو ها است، البته که سرمایه داران برای رسیدن به سود بیشتر دست به هر کاری خواهند زد، اما مسئله دقیقا این گذاره است، (هوش مصنوعی، جای انسان را خواهد گرفت).
من نمی خواهم درباره درست بودن یا غلط بود هوش مصنوعی حرفی بزنم، اما گاهی درباره آن به گونه ای بحث می کنیم که انگار هوش مصنوعی از آسمان به زمین افتاده است، آن را ما ساختیم، و خودمان، خودمان را نابود خواهیم کرد؟ البته که نه، انسان همواره برای بقا خودش تلاش میکند، اما با چشمان بسته.
هر زمان پیشرفتی در علم و تکنولوژی رخ داده، درباره تبعات و نحوه استفاده از آن پیش از حضورش بحثی نشده بلکه شتاب زده به سوی آن رفتیم، به معنای واقعی کلمه (پیش) رفتیم.
این موضوع برای ما مسئله میسازد، مثلا در اپیزود (You of History Entire The) از سریال بلک میرور، به خوبی میبینیم که اگر بسترهای فکری و فرهنگی ما(انسان)، برای استفاده از تکنولوژی آماده نباشد، ممکن است چهچیزی رخ بدهد، در این اپیزود تراشه ای وجود دارد که به وسیله عنبیه چشم انسان هر آنچه که می بیند ضبط می کند و شما می توانید آن را با دیگران به اشتراک بگذارید، اما اگر فردی از آن استفاده نکند تقریبا کارش تمام است، صحنه در گیری بین دو مرد وجود دارد که با هم گلاویزند، زنی که شاهد صحنه است با پلیس تماس می گیرد، پلیس اعلام می کند تصویری که میبینی آنلاین ارسال کن، اما آن شاهد این تراشه را ندارد، در نتیجه پلیس هم به صحنه نمی آید.
در واقع نحوه حضور تکنولوژی به گونه ایست که خواسته و ناخواسته باید از آن استفاده کنید و راه حل دیگری ندارد، ولی فقط به اینجا ختم نمی شود و طی اپیزود وجود این تراشه کشمکش های عجیبی را میان روابط انسانی بوجود می آورد، در این داستان تکنولوژی مرز چیز های را بر می دارد که نباید.
این موضوع نشان دهنده جدایی فلسفه و علم است، ویل دورانت در کتاب دعوت به فلسفه اینگونه می گویید: "علم بدون فلسفه، فقط عاجز و تنها نیست، مخرب و ویرانگر هم می شود."
قبل از اینکه ما شتاب زده به سوی استفاده از هوش مصنوعی برویم، باید معنای حضور آن را درک کنیم، و مرزهایی برای استفاده از آن داشته باشیم تا بسترها برای فرا رفتن از این مرزها آماده شود.
امروز اگر فضای مجازی را باز کنید، مملو از محتواهایی است که توسط هوش مصنوعی از برخی افراد مشهور درست شده است، در صورتی که آن افراد روحشان خبر ندارد، با همه چیز آنها شوخی می شود، ما دیگر نمیتوانیم به تصاویر و یا صداها اعتماد کنیم، همه چیز ما را به شک وا می دارد.
من اطمینان دارم در تولید اثر هنری ، هوش مصنوعی هرگز نمی تواند به خوبی انسان باشد مگر آنکه انسان خود تقلیل پیدا کند و با استفاده از هوش مصنوعی، هوش طبیعی خودش را از دست بدهد، که البته بعید هم نیست.
به عنوان مثال زمانی دوربین های عکاسی آنالوگ بودند، فیلم عکاسی را داخل آن قرار میدادید و با توجه به شرایط محیطی نور آن را تنظیم میکردید سپس باید تا طی شدن مراحل ظهور، منتظر نتیجه می ماندید .
اما امروز با حضور دوربین های دیجیتالی تمام این فرایند به کسری از ثانیه رسیده است، در دوربین های آنالوگ باید به تمام تئوری های نورپردازی واقف باشید تا با چشم و ذهنتان بهترین تنظیم نور را تشخیص دهید، اما دوربین های دیجیتالی امروز خودشان اینکار را برای شما انجام می دهند و بعد از زدن دکمه شاتر نتیجه را می بینید، همینطور دوربین های آنالوگ محدودیت ثبت تصاویر داشته اند، یعنی هر حلقه فیلم عکاسی مثلا ۳۲ عدد بوده، یعنی تنها ۳۲ بار می توانید عکس بگیرید و با توجه به قیمت زیاد آنها باید تمام دقت را در ثبت عکس به خرج می دادید، اما عکاسی امروزی روی رم های مثال 128 گیگابایتی انجام می شود و شما می توانید تا حداقل ۲۰۰۰ عکس را ثبت کنید، این پیشرفت ها علاوه بر راحتی کار برای عکاسان منجر به پایین آمدن سطح کیفی کارشان هم شده است، تعداد عکاسان بسیار بیشتر شده است، و هنرجویان برای عکاس شدن پیش از درک تئوری های نورپردازی دوربین تهیه می کنند، و ما شاهد پایین آمدن هوش عکاسان در ثبت تصویر با اصالت هستیم، زیرا استفاده مکرر از تکنولوژی به گونه ایست که وظیفه فکر کردن یا تحلیل کردن را به او واگذار میکنیم و خودمان را آسوده می کنیم، که البته این در طول مدت زمان به از دست رفتن خلاقیت و هوش ما ختم میشود.
در ادامه می خواهم جمله ای از هربرت رید را نقل کنم:
"اختراعات تکنولوژیک گرایشی به نابود کردن ادراک حسی و تجربه ی تخیل وجود دارد. تکنولوژی حسانیّت بشری را از بین می برد، و بقای انسانیت درونی ما به حسانیّت بشری بستگی دارد. بدون این حسانیّت ما ربات میشویم."
حرف من این است، که اگر معنای وجود هوش مصنوعی را درک نکنیم و بدون در نظر گرفتن اصول ها مکرر از آن استفاده کنیم، مثلا برای ما فیلم نامه بنویسد یا تصویری خلق کند، بله هوش مصنوعی جای مارا خواهد گرفت، اما نه بخاطر قدرت هوش مصنوعی، بلکه بخاطر ضعیف شدن قدرت تخیل و هوش ما، قبل از (پیش) رفتنها و هیجانی شدن، به حضور هر تکنولوژی باید فکر کرد، اما جهان پر زرق و برق و مصرفی امروز فرصت این را به ما نمی دهد.
در نتیجه عاقبت ما به چیزی شبیه اپیزود (over took yogurt the when )از سریال انیمیشنی (عشق مرگ و ربات) می شود، در این اپیزود دانشمندان با دستکاری دی ان ای یک (ماست) را هوش مند می کنند که این منجر به آگاهی آن ماست می شود، در کمال ناباوری این ماست شروع به حرف زدن می کند و مدعی است که می تواند مشکالت اقتصادی جهان را حل کند، ابتدا انسان ها میخندند اما بعد دنبال حرف های ماست را می گیرند ، ماست دستورالعملی می دهد و می گویید دقیقا از این پیروی کنید، اما انسان ها به دلیل طمع قدرت دقیق آن را اجرا نمی کنند و به فقر شدید دچار می شوند، به جز ایالتی که به اجاره ماست در آمده بود، درنتیجه انسان ها عقب نشینی می کنند و تمام قدرت را به ماست می دهند. ماست میتواند به تمام جهان حکمرانی کند و همه در صلح و آرامش زندگی میکنند و دیگر مشکالت اقتصادی باقی نمانده، تا اینکه در روزی آن ماست با سفینه به فضا می رود و انسان ها را تنها می گذارد، نریشن پایانی این اپیزود می گویید: حالا بدون ماست چیکار کنیم؟
درست است که داستان خندهدار و مضحک بنظر می رسد اما این یک طعنه است، ما با دانشمان یک ماست را آگاه میکنیم و آن ماست ضعف ما انسان ها یعنی طمع قدرت را درک میکند ، با استفاده از همین نقطه ضعف قدرت را در دست می گیرد، اما مشکل اینجاست که ما انقدر به آگاهی ماست تکیه کردیم که دیگر از پس مشکالت خودمان بر نمیآییم و اگر روزی ماست مارا ترک کند ، عاجز و تنها میمانیم.
هرگز هوش مصنوعی به قدرت بیپروایی و خلاقیت هنری انسان نخواهد رسید زیرا همانطور که از اسمش پیداست هوش (مصنوعی) است و در جریان زندگی قرار ندارد، مگر آنکه ما قدرت تخیل و خالقه خودمان را از دست بدهیم آن هم با استفاده بی تفکر از علم روز. برای پایان به جمله ای از ویل دورانت باز خواهم گشت:
"ما داریم به دست دانشمان نابود می شویم"
پدرام میرعلی - شهریور 1402