هوا خیلی سرد شده، در حال مرز بندی زمينم . بهترین رنگ برای این فضا رنگ قرمز . خودش دوست داشت قوطی رنگ من بشه و من هم قبول کردم. دعوامون شد سر مرز هامون اون گفت تو خط مرز رو داخل زمينم کشیدی اما من این کار رو نکرده بودم داشت به من تهمت می زد، من گفتم این کار رو نکردم اما اون نمی فهمید. هولش دادم خورد زمین بعد از سرش خون اومد. سرش به سنگ خورده بود، این جمله ی من ضرب المثل نیست واقعا خورده بود و مرد. ديدم همين طوری داشت از سرش خون می ریخت،از فرصت استفاده کردم و پاهاش گرفتم و شروع کردم به مرز بندی زمينم. زمينم 10 در 10. خیلی بزرگ نیست اما ميشه توش یک ویلای دنج ساخت، اگه پلیس ها می گذاشتند بسازمش. نميدونم کدوم آدم از خدا بی خبری من رو لو داده بود. خدا ازش نگذره من که راضی نیستم.
الان پشت میله های زندونه به فکر اینم که نقشه هوایی زمین توی برف با اون مرز بندی قرمز خیلی قشنگ می شه.