همیشه شنیده بودم که بالاخره یک روز باید آنچه در سالهای متمادی یاد گرفتهام را به پول تبدیل کنم. من عاشق کد زدنم. عاشق ساختن و البته توسعه دادن آن. پس از سالها به این نتیجه رسیدم که ساخت یک فروشگاه اینترنتی در مورد یک کالای کمیاب میتواند تیم ما را به درآمد برساند. همه چیز خوب پیش میرفت. بعد از حدود ۱ ماه، سایت را با تمام مشکلاتی که داشت لانچ کردیم و توانستیم اعلام حضور کنیم. مشکل بعدی وارد کردن محصولات بود. با تمام حساسیتهایی که بحث وارد کردن محصولات داشت، این قسمت از کار را به عهده گرفتم و توانستم مقدار زیادی از محصولات را وارد فروشگاه کنم.
نوبت به سئو سایت رسید که بعد از بحث با تیم به این نتیجه رسیدیم که به جای تبلیغات پراکنده، روی سئو سایت تمرکز کنیم. همه چیز آماده بود و نقشه راه مشخص شد. تا اینکه بحث اعتراضات بنزین مطرح و در نتیجه اینترنت کشور با اختلال مواجه شد. اوایل فکر میکردیم که این اختلال چندساعت بیشتر طول نمیکشد. اما زمانبر شدن این موضوع و وصل شدن اینترانت ( اینترنتی ملی! ) و ترس از آیندهای مبهم، همه ما را از کار کردن و ادامه دادن وا داشت. چون این قضیه زنگ خطری برای تمام کسبوکارهای مرتبط با حوزه IT بود.
هر کسب و کار کوچکی برای توسعه نیاز به استفاده از سرویسهای جهانی دارد. اینکه بگوییم خودمان میسازیم، یک مقوله مسخره و همان بحث همیشگی پراید را در حلق ملت کردن است. تیم ما تقریبا از هم پاشیده و انگیزهها نابود شده است. سرمایهگذار ما، که اتفاقتا مسئول فروش هم هست، میگوید اگر وضع به همین منوال پیش برود دیگر نمیتوانم در این حوزه کار کنم. البته حق هم دارد. او همیشه میگفت پول فقط در ساخت و ساز و دلالی است و ما میگفتیم اشتباه میکنی،چون ایران قرار است به یکی از قطبهای IT منطقه تبدیل شود...