تو را با تمام کلماتت دوستت دارم! نمی خواهم لاغر شوی! ببخش اگر بعضی وقتها کلماتت یادم می رود و با کلمات غیرمادری جملاتم را می بندم. باور کن که دوست دارم بمانی. اما ...
درد من این نیست که چرا تپق می زنم. درد من این است که چرا دیگران تپق را ارج می نهند و مرا تقلید می کنند؟ چرا کمتر به تو افتخار می کنند؟ دردت این است که ضعیف شده ای! آسوده استراحت کن که من دوباره قدرتمندت می کنم.
پسرک درد دارد. زبان مادری اش بی پاسدار مانده. نحیف و نحیف تر می شود و دل پسرک خوش است که پایان خودش زودتر می رسد.