درباره ی این عکس چند روایت مختلف وجود دارد، ما نمی توانیم همه ی روایت ها را بررسی کنیم، اما در آینده احتمالا روشن می شود کدام از روایت های زیر صحت داشته، حتی ممکن است ماجرای دیگری وجود داشته باشد که پشت درهای بسته قایم شده است.
قبل از هر چیزی وزیر دفاع یکی از کشورهایی که متحد اولین نقابدار ایستاده در عکس، از سمت راست است، ادعا کرد این کار، یعنی این آتش سوزی، توسط گروه تروریستی موسوم به حسد الاشقی، متشکل از آلمانی تبارهای متعلق به یکی از کشورهای خاورمیانه رخ داده و آن متحد درون عکس هم در واقع بعد از آتش سوزی کشته و مثله و بعد هم در دو چمدان، به آسیایی شرقی ارسال شده است. همچنین این وزیر دفاع تاکید کرده در پی این جنایت ها قطعا و بلاشک کشور متمدن و بشر دوست و صلح طلبش، طی یک سری اقدامات ضد تروریستی دهان همه ی خاورمیانه را از دَم صاف می کنند.
از سویی یکی از اقتصاد دان های بزرگ تفسیر مفصلی در اولین شماره اکونومیست خارجی زبان در سطح بین المللی، چاپ کرد که بلافاصله بعد از حادثه ی آتش سوزی منتشر شد، مبنی بر اینکه در پی اعتراضات جلیقه کله غازی ها بر علیه عدم ملی سازی مال و اموال مردم معمولی، گروهی از بازماندگان معروف ترین سیستم اشتراکی دنیا که عملا مالک هیچی نبودند و حتی کار به جایی رسید که در آخرین اقدامات شلوارهایشان هم ملی اعلام شده بود، در اعتراض به شیوع این مرام و مسلک خانمان برانداز، سعی کردند یک چیزی آتش بزنند تا به چشم بیایند و جلیقه کله غازی ها را سر عقل بیاورند. نکته اول آنکه اسم آن کشور تعمدا اعلام نشده و نکته ی دیگر آنکه متن انقدر تحلیلی و دقیق و بلافاصله چاپ شد که احتمال می رود این مطلب آماده بوده و به همین دلیل عده ای مطمئن اند این افراد با هم تبانی کرده اند.
اما در همان شب یکی از تاریخ نگاران خیلی مستقل که غرض ورزانه متهم به رفتارهای پوپولیستی است، پرده از مدارکی دال بر پنهان کاری در اعلام عدد جان باختگان حادثه آتش سوزی برداشت و مطالبی از این دست منتشر کرد: "نگارنده از باب خفه نشدن می نویسم، قضیه نفوذی ها و یو.آر و به طریق اولی ماشین آتش زده شده، بهم ربط ندارند اما پس از رسوایی تکذیب شروع دعوای سیاسی هفته قبل توسط جناح راست دیگر باید هزار میلیون سال بگذرد تا به حرف هایتان اعتماد کنیم! در ذهن های همه ی ما سوال هایی ایجاد شده که امیدواریم پاسخی بیابد" در پی این سخنان(که به نظرم سر و تهی ندارد) آدم های دیگر و بی شک خودش کلی هورا کشیدند و تا چند ساعت عده ای کف زنان توی کوچه و خیابان همین جملات را به شکلی اعجاب انگیز ریتمیک کردند و خواندند. و این تجمعات موجب دستگیری عده ای جوان و سه چهار نفر اوباش هم شد. قرار شد جوانان را بعدا ول کنند اما اوباش به قید قرعه یکی یکی آزاد شده اند.
در این میان فمینیست های سراسر دنیا در یکی از شهرهای کارولینای جنوبی با درآوردن جوراب هایشان و راه رفتن به صورت برهنه البته از نقطه پا، نسبت به تمام تحرکات خشونت آمیز بر علیه زنان اعتراض کردند. ظاهرا کسی مدعی شده بود ماشین جنسیت مونث داشته یا شاید هم متعلق به زنی بوده که مورد ضرب و جرح متوالی توسط دوست پسر یا همسرش یا کسی دیگر قرار گرفته است یا اصلا مربوط به خانمی بوده که صرفا با ماشین می رفته تا مطب و بر میگشته و از این دست موارد.
اما، چندی بعد یک بابایی ادعا کرد آن ماشین موجب ناپدید شدن ۲۷۱ نفر شده است که همگی بیش از یک ماه مالک ماشین نبودند، در واقع هر کسی ماشین را می خریده ناپدید می شده و به نظر می رسد عده ای متوجه شومی ماشین می شوند و تصمیم میگیرند آن را دود کنند که برود هوا، در واقع آن شبح نحس را دود کنند که برود. بعد از این ادعا یک نفر خبرنگار که احتمالا در بگیر و ببند خبرها بیکار مانده بود راه میوفتد و نتایجی از تعداد نامتعارف دست به دست شدن های ماشین و تعدد مالکین به دست می آورد، و گزارشاتی هم جمع آوری می کند. در این اثنا خودش هم به دلایل نامعلومی گم و گور شده است و آن گزارشات هم معلوم نیست کجاست.
من با توجه به اینکه موضوع مشکوک است بیشتر ادامه نمی دهم. چون ممکن است در اثر کرونا ویروس به دیار باقی بشتابم، و خوانندگان این وبلاگ دچار این دوگانگی شوند که آیا نحوست ماشین مرا گرفته یا چیزی دیگر است.
بنابراین می گذاریم ماجرا توسط جراید دنبال شود و ما خودمان را مشغول زیبایی های زندگی می کنیم.
+ نوشته شده در چهارشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۸ ساعت 23:2 توسط پِی
انتخاب عکس در جمعه دوم اسفند ۱۳۹۸ ساعت 18:44 توسط رنگ
بازنشر مطلب از وبلاگ پیرنگ