سه سال از زمانی که با دکتر خواجویی و رضا در تهران دست همکاری دادم میگذرد. همکاری که نه برایش رزومه فرستاده بودم و نه از قبل درباره اش چیزی میدانستم. اکسل با دنیایی از ابهام شروع شد و کم کم تبدیل شد به یک رویای قشنگ اما سخت. آن زمان تازه دانشگاهم تمام شده بود و تصمیم گرفته بودم به جای خواندن دکتری و یا از ایران رفتن، مدتی خودم را در کار محک جدی بزنم. خوشبختانه از دوران دانشجویی کار میکردم و ارتباطات مناسبی داشتم اما بدنبال یک شروع متفاوت بودم. من پر بودم از رویا و خیال بافی برای آینده.
راستش اگر بخواهم از روزهایم در اکسل بگویم یک کتاب هم کم است. هر روز و هر ساعت تقریبا یک داستان جدید داشتیم و یک اتفاق متفاوت، گاهی شیرین، گاهی تلخ و بیشتر مواقع سهل ممتنع!
سختتر از چیزی بود که روز اول فکر میکردم. من چیزهایی مختلفی از توسعه کسب و کارهای نوپا در شهرک آموخته بودم اما اینجا پر بود از چالش هایی ک فقط خوانده بودمشان و حال مجبور بودیم حلشان کنیم. خوشبختانه تجربه بالای تیم مرکزی اکسل کمک بزرگی بود. هر تیم فضای متفاوتی داشت و با اتفاقات مختلفی در بازار مواجه میشد. من در فضای داخلی مدیر شتابدهنده نبودم بلکه مانند عضوی از هر تیم برای حل مشکلاتشان با هم تلاش میکردیم.
با کار ساختمانی و آماده سازی فضا شروع کردیم، با اکوسیستم استارتاپی اصفهان ارتباط عمیق برقرار کردیم و شدیم بخش مهمی از آن، کلی رویداد برگزار کردیم، دوستان زیادی یافتیم و در نهایت به توسعه استارتاپ های مختلف کمک کردیم. کار در شتابدهنده سهل ممتنع بود! میتوانید بسیار آسان هر روز بروید و با تیم ها از یک سری تئوری حرف بزنید و از دوستانی که شوی مناسب دارند هم برای منتورینگ دعوت کنید و حسابی شوآف داشته باشید! و یا اگر بخواهید کار واقعی انجام دهید و نتیجه بگیرید، با چالش های فراوانی مواجه خواهید بود که برای بسیاری از آنها راه حل قطعی وجود ندارد. راستش لذت حل و تجارب ارزشمندش به این چالش ها می ارزید.
اینکه هر روز بیش از ظرفیت کار و چالش داشته باشی تو را مجبور میکند ظرفیتت را بالا ببری. خوشحالم که امروز باکس، تالارنامه، اسمارتی پات و دیجی زرگر در مسیر رشدشان حرکت میکنند و تعداد بسیاری از تیم های فعال بیرون شتابدهنده که در رشدشان نقش داشتیم همچنان در حال تلاش اند.
مطمئنا این مسیر به هیچ عنوان به تنهایی قابل پیمودن نبود و عوامل مختلفی دست به دست هم دادند تا بتوانم به قدر خود اندکی در پیشرفت اکوسیستم کارآفرینی اصفهان، شتابدهنده اکسل و تیمهای کارآفرینی تاثیر بگذارم. مهمترین آنها از نظر من: اعتماد به یک جوان ۲۵ ساله توسط بنیان گذاران اکسل، آغوش باز اکوسیستم اصفهان و همراهی بالا، همراهی استارتاپ هایمان برای شکل گیری فرهنگ مناسب در محیط شتابدهنده، مسئولین دولتی دلسوز، تفکر پایبندی به اصول در تیم شتابدهنده و اختیار عمل بالا و کار تیمی قوی بود.
تک تک عوامل بالا در کارهای خوبی که این چند سال داشتیم نقش موثر داشتند.
اگر در کسب و کاری که تاثیر اجتماعی بالا دارد اعتماد به توانایی یکدیگر، تیم توانمند همدل، جامعه مستعد و مسئولین دلسوز مهیا بود، دل به دریا بزنین که شیرینی مسیر به سختی اش می ارزد.
وقتی به گذشته نگاه میکنم با قطعیت میتوانم بگویم بزرگترین محرکمان در تمام این مدت امید بود. امید به ساختن محصولاتی پیشرو و تاثیر گذاری در زندگی مردم. امروز که پس از ۳ سال از تیم دل انگیز شتابدهنده اکسل جدا می شوم همچنان آن امید در دلم زنده است و امیدوارم که بنیان گذاران استارتاپ ها در ایران بتوانند از پس دنیایی از مشکلات پیش رو برآیند و جاده را برای نسل بعدی هموارتر سازند.
از بسیاری از دوستان که تعداد بسیار اسمشان من را از نام بردنشان معاف میکند ممنونم. افرادی که بدون هیچ چشم داشتی کمک های بزرگی کردن. از دوستانی هم که ناخواسته باعث آزرده شدنشان شدم حلالیت میطلبم و امید دارم که بمن اجازه جبران دهند.
قصدم تاثیر کوچک بر جامعه مان بود و تمام تلاشم دوری از کارهای نمایشی بدون تاثیر. امیدوارم که محقق شده باشد.
به امید فردا
دوستدارتان
پیمان