poone.qbni
poone.qbni
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

داستان آشنایی من و ویرگول

تقريبا از وقتي يادم مياد نوشتن رو دوست داشتم يعنی نه ازون نوشتنای پر مفهوم و اصولی

نه..با دستای كوچيك و مهارت کم شروع ميكردم به نوشتن

عاشق لوازم تحرير بودم دفترچه هاي كوچيك و خودكاراي رنگي و مدادرنگي، راستش نقاشي هم پايه ثابت سرگرمی های بچگيم بود...هنوز مجله هايي كه ميساختمو دارم پر از نقاشي و متن های جور واجور

تو دفترچه های يادداشت گوناگون پر از نوشته های بچه گونم بود شعر هايی نويی كه ميسرودم :) و فك ميكردم وووواَاَاَووو من شاعره كی بودم

بزرگتر كه شدم شروع كردم به رمان خوندن و پيش خودم ميگفتم چرا من يه رمان ننويسم تو ذهنم همش خودمو شخصيت اصلی ميزاشتم شروع ميكردم به نوشتن

اما كم كم همه اين كارا خوابيد انگار انگيزه اي نداشتم واسه اين كار يا ذهن ارومی نداشتم نميدونم اما كنارشون گذاشتم تا ٢ ماه پيش كه ار طرف شركتی -Hinext- كه كار ميكردم بهم گفتند نياز به سئوكار داريم (سئوکار: به کسایی که در زمینه برنامه ریزی سایت ها برای گرفتن رتبه بالاتر در گوگل فعالیت می کنند میگن) موقعيت خوبی بود واسه منی كه از صفر میخواستم شروع کنم گفتم ميرم ببينم چه جوريه!

توليد محتوا يكی از راهكار های اصلی برای بالا بردنِ سئو سايته ، اما خوب متن هايی كه مينويسی بايد با كيفيت و اصولی باشه واسه همين از مقاله و سايت های ديگران مطلب های مرتبط رو ميخوندم و كمک ميگرفتم تا به سايت ويرگول رسيدم و از محتوا و سبك سايتش كه همه نوشته های خودشون رو ميزارن تا بقيه بخونن خيلي خوشم اومد، به همين دليل عضوش شدم تا من هم نوشته های ديگرانو بخونم ونويسندگی و بهتر نوشتن رو ياد بگيرم، و هم خودم نوشته هامو بزارم تا بقيه بخونن و مشكلاتمو بگن

اشنایینوشتننویسندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید