تصویری که در فیلمها یا آگهیهای تبلیغاتی از محیطهای کاری #خلاق و #پرطراوت میبینیم، معمولاً فضایی بزرگ را نشان میدهد که همۀ #کارمندان آنجا پشت میزهایشان نشستهاند و در حین کار با یکدیگر #همفکری و خوشوبش میکنند. فقط مدیران بداخلاقاند که خودشان را در اتاقهایشان حبس میکنند و در را روی خودشان میبندند. اما واقعیتِ اتاقکارهای باز و شلوغ چیز دیگری است: سروصدا و مزاحمتهای بیپایان، عدم تمرکز، نداشتن فضایی خصوصی و ناتوانی در کنترل محیط. واقعاً اتاق کارهای باز فایدهای هم دارند؟
اتاق کارِ باز اولینبار در دهۀ ۱۹۵۰توسط گروهی از طراحان #هامبورگی در #آلمان بهمنظور #تسهیل #ارتباط و #تبادل #ایدهها طراحی شد. اما مجموعهای روبهرشد از قرائن نشان میدهد که اتاق کار باز دقیقاً اهدافی عکسِ ارتباط و تبادل دارد.
در سال ۲۰۱۱، متیو دیویس، #روانشناس_سازمانی، به مرورِ بیش از صد پژوهش دربارۀ محیطهای اداری پرداخت. او دریافت که هرچند دفاتر باز معمولاً حسی نمادین از مأموریت سازمانی را میپرورند و این احساس را در کارمندان القا میکنند که بخشی از یک مجموعۀ آرام و خلاقانه هستند، اما این نوع اتاق کارها به دامنۀ توجه، #بهرهوری، #تفکر_خلاق و #رضایت_کارکنان ضربه میزند. این کارمندان در مقایسه با کارمندانی که در دفترهای سنتی کار میکردند، دارای #تعاملات کنترلنشدۀ بیشتر، #استرس بالاتر و #تمرکز و #انگیزۀ پایینتر بودند.
بهلحاظ روانشناختی، حس حریم خصوصی باعث بهبود عملکرد شغلی میشود. اتاق کارهای باز عنصر کنترل را نیز از میان برمیدارند که این خود باعثِ حس درماندگی میشود. در سال ۲۰۰۵، پژوهشگران دریافتند که توانایی کنترل محیط تأثیری چشمگیر بر انسجام تیمی و رضایت شغلی دارد. وقتی کارکنان نتوانند ظاهر محیط را تغییر دهند، نور و دما را تنظیم کنند و نحوۀ برگزاری جلسات را به میل خود انتخاب کنند، روحیهشان بهشدت کاهش مییابد.
محیط باز حتی شاید بر سلامت هم تأثیر منفی داشته باشد. یان پیترسن و همکارانش، در مطالعهای دریافتند که با افزایش تعداد افرادی که در یک اتاق کار میکنند، تعداد افرادی که مرخصی استعلاجی میگیرند نیز بهسرعت افزایش مییابد. کارکنان اتاقهای دونفره بیش از ۵۰درصد بیشتر از کارکنان اتاقهای تکنفره مرخصی استعلاجی میگیرند؛ و کسانی که در اتاق کارهای کاملاً باز کار میکنند بهطور متوسط ۶۲ درصد بیشتر از مرخصی استعلاجی خود استفاده میکنند.
اما شاید بتوان گفت مشکلسازترین جنبۀ اتاق کار باز فیزیکی است، نه روانشناختی: سروصدا. در محیطهای آزمایشگاهی، بارها و بارها ثابت شده که سروصدا باعث تضعیف عملکرد شناختی میشود. نیک پِرهم روانشناس، که تأثیر صدا را بر نحوۀ تفکر ما مطالعه میکند، دریافته که هیاهوی اداره باعث میشود کارکنان بهخوبی نتوانند اطلاعات را به یاد آورند یا حتی حسابوکتابهای ساده انجام دهند. گوشدادن به #موسیقی برای دفع صداهای مزاحم داخل اداره هم چارهساز نیست: پرهم دریافت که حتی گوشدادن به موسیقی نیز تیزهوشی ذهن را مختل میکند.
همچنین گری اِوِنز و دانا جانسون، روانشناسان دانشگاه کرنل، در مطالعهای دریافتند کارمندان اداریای که سهساعت در معرض سروصدای اتاق کار باز قرار دارند، دچار افزایش سطح اپینفرین میشوند، یعنی همان هورمونی که آن را غالباً با نام آدرنالین میشناسیم و با پاسخ جنگ یا گریز مرتبط است. اِونز و جانسون همچنین دریافتند افرادی که در محیطهای پرسروصدا کار میکنند، تغییرات ارگونومیک کمتری نسبت به محیطهای خصوصی انجام میدهند که این امر موجب افزایش فشار جسمی بر آنها میشود.
شاید چنین بهنظر برسد که اتاق کارهای باز برای کارکنان جوان مناسبتر باشد، چراکه اکثرشان در بیشترِ طول دوران کوتاه کاریشان به چندکارگی مشغول بودهاند. در سال ۲۰۱۲، #پژوهشگران دریافتند که کارمندان جوان نیز به اندازۀ همتایان سنبالاترِ خود از بعضی سروصداها مثلِ صدای گفتوگو و خنده بیزارند و آن را باعث حواسپرتی میدانند.
کارکنان جوان نداشتن حریم خصوصی و ناتوانی در کنترل محیط را نیز ناخوشایند میدانستند. اما معتقد بودند که این بدهبستان نهایتاً ارزشش را دارد، چون اتاق کار باز منجر به القای حس رفاقت میشود؛ آنها برای زمانی که به #معاشرت با همکاران میگذراندند ارزش قائل بودند و همکارانشان را دوست خود میدانستند. اما این افزایش رضایت فقط باعث پنهانکردن این نکته میشود که کارکنان جوان نیز از اتاق کارها باز ضربه میخورند.