معاون وزیر علوم با اشاره به کاهش تعداد دانشجویان اعلام کرده است یک میلیون و ۲۰۰هزار صندلی خالی در دانشگاهها وجود دارد.
روزنامه جام جم نوشت: «بسیاری از دانشگاهها حالا شبیه شهرهای خالی از سکنه شدهاند. فضاهایی که روزگاری مملو از ازدحام دانشجویان بود و برای ورود به این فضا سرودستها شکسته میشد، حالا درهایش باز مانده و دانشجویان رغبتی به حضور ندارد. بررسی سه کنکور کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی نشان میدهد بیشترین ظرفیت خالی به نسبت جمعیت شرکتکننده متعلق به کنکور سراسری امسال است. در آزمون سراسری سال ۱۴۰۰ یک میلیون و ۱۱۲ هزار و ۷۰۸ نفر ثبت نام کردند اما ظرفیت پذیرش با آزمون با احتساب چهار رشته (پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی و دامپزشکی) ۱۷۵ هزار و ۴۳۷ نفر بود. این میزان تقریبا یکدهم جمعیت شرکتکننده در کنکور سراسری ۱۴۰۰ است. این میزان در سال ۹۸ هم چندان بالا نبود و ۱۷درصد ثبت نام کنندگان را تشکیل میداد. وزارت علوم میگوید خیلی از رشتهها دیگر خواهان ندارند و البته رشد جمعیت هم کاهش یافته و باعث تشدید این وضعیت شده است. چاره این کار از سوی وزیر علوم افزایش مراکز آموزشی مهارتی عنوان شده است.
محمد زلفیگل اعلام کرده است: «دانشگاههای مهارتی نظیر علمی کاربردی و فنی حرفهای را توسعه خواهیم داد تا افراد بلافاصله پس از فارغالتحصیلی بتوانند وارد باز کار شوند.»
کارشناسان حوزه جمعیت معتقدند افزایش فضاهای آموزشی مرهون متولدان دهه ۶۰ است. آنها معتقدند این زیرساختها حالا با کاهش فرزندآوری در سالهای اخیر بیاستفاده مانده است. چنین استدلالی به این مفهوم است که کاهش رغبت به تحصیل دانشگاهی ادامه خواهد داشت. سرچشمه این مشکلات البته یکی دو تا نیست، همانها هم که فارغالتحصیل شدهاند این روزها یا بیکارند یا اگر شغلی دارند شغلشان ارتباطی به مدرک تحصیلیشان ندارد. رئیس اتحادیه موسسات و دانشگاههای غیرانتفاعی میگوید: «۴۰درصد فارغالتحصیلان ارشد و دکتری بیکار هستند.» کارشناسان حوزه آموزش هم معتقدند این موضوع آشکارتر از آن بوده است که منتظر نشانههایش باشیم. آنها میگویند موضوع صندلیهای خالی دانشگاهها از یک دهه پیش قابل پیشبینی بوده اما کسی به آن توجهی نکرده است. اساسا چرا موضوع صندلیهای خالی دانشگاهها را با پیشوند بحران عنوان میکنیم؟ جدای از این موضوع با کاهش چشمگیر دانشجویان چه سرنوشتی در انتظار فضاهای آموزشی است؟»
آمار صندلیهای خالی
تازهترین آمار تعداد صندلیهای خالی دانشگاهها را غلامحسین رحیمیشعرباف، معاون وزارت علوم، همین چند روز گذشته اعلام کرده است. آن طور که او گفته در حال حاضر یک میلیون و ۲۰۰ هزار صندلی خالی در دانشگاهها وجود دارد.
اولین دلیل مسئولان وزارت علوم بر وجود این تعداد قابل توجه صندلیهای خالی، کاهش تعداد دانشجویان طی سالهای اخیر است. آنها میگویند وزارت علوم در سال ۹۲، چهار میلیون و ۷۰۰ هزار دانشجو داشت که در سال ۹۹ این تعداد دانشجو به حدود سه میلیون و ۴۰۰ هزار نفر کاهش پیدا کرده است.
روزگاری دانشجویان به دنبال راهیابی به دانشگاهها بودند و حالا دانشگاهها با هر ترفندی به دنبال کشاندن دانشجویان به دانشگاهها هستند. غیر از دانشگاههای مادر و برتر، تقریبا تمامی دانشگاهها این روزها برای ادامه روند حیات خود در فضای آموزشی به دنبال جذب دانشجو هستند. علی آهونمنش، رئیس اتحادیه موسسات و دانشگاههای غیرانتفاعی، میگوید: ۷۵ درصد ظرفیتهای ایجادشده در موسسات و دانشگاههای غیرانتفاعی خالی مانده و تنها ۲۵درصد آن تکمیل شده است.
چرا صندلی خالی بحران است؟
از خالیماندن صندلی دانشگاهها بسیار گلایه شده است. مسئولان وزارت علوم هشدار دادهاند و کارشناسان آموزشی نهیب زدهاند اما چرا این اتفاق یک بحران محسوب میشود؟ این سوال را میتوان به گونه دیگری هم مطرح کرد؛ این که وقتی اغلب فارغالتحصیلان بیکار هستند، چه لزومی دارد که جوانان حداقل چهار سال را صرف تحصیل در دانشگاه کنند؟
محمد فاضل، کارشناس آموزشی، معتقد است کاهش اقبال افراد به کسب مدارک علمی ریشههایی اجتماعی دارد اما وقتی از بحران حرف میزنیم این وضعیت شامل موسسات و زیرساختهای آموزشی است تا دانشجویان. او به جام جم میگوید: «هدررفت سرمایه اولین مولفه شرایط بحرانی این موضوع است. این سرمایه شامل نیروی انسانی اعم از استادان و اعضای هیات علمی میشود تا فضاها و امکانات بسیار آموزشی که برای حدود یک میلیون دانشجو طراحی شده است اما حالا همین زیرساختها پذیرای فقط ۴۰۰ هزار دانشجوست. همین موضوع هم باعث بیکاری افراد دیگری از جمله کارمندان و استادان دانشگاهها میشود.»
این نکته مورد اشاره علی آهونمنش هم قرار گرفته است. او هم معتقد است روند ورشکستگی دانشگاهها از سالهای پیش آغاز شده است و بسیاری از این موسسات در حال زیاندهیهستند: «بسیاری از دانشگاهها سهمی از بودجههای دولتی ندارند و پایداریشان تنها به واسطه شهریه دانشجویان است، بنابراین با ادامه این وضعیت ورشکستگی این فضاها قطعی است.»
از او میپرسیم پس چرا این موسسات با خالیماندن ۷۵درصدی فضای بالادستی مانع تعطیلی این موسسات شده است. او میافزاید: «بندی قانونی وجود دارد که در صورت تعطیلی این موسسات، زیرساختها و فضاهای آموزشی آنها به دولت تعلق میگیرد! به همین دلیل اغلب این موسسات ترجیح میدهند با وضعیت موجود همچنان حضور داشته باشند تا همان اندک سرمایهشان هم از دست نرود.»
چالشی که قابل پیشبینی بود
بحران صندلیهای خالی در حال حاضر علاوه بر دانشگاههای دولتی دانشگاههای پیام نور، جامع علمی-کاربردی، آزاد و غیرانتفاعی را هم تهدید میکند. آمارهای سال گذشته نشان میدهد به ازای هر دانشجو، پنج صندلی خالی در این دانشگاهها وجود دارد. آن طور که سازمان سنجش کشور اعلام کرده است: «بیش از ۳۲۸ هزار صندلی دانشگاه، متقاضی ندارد» و خالی مانده است. اما این اتفاق حتما معلولهای دیگری هم دارد.
البته وجود نابهسامانیهای اقتصادی چند سال اخیر، وضعیت معیشتی سخت جامعه ایرانی را به همراه داشته و تحصیلات پرهزینه هم، از آن دستهای است که میتواند با توجه به وضعیت اقتصادی بهراحتی حذف شود، به این مفهوم که بسیاری قید دانشگاه پولی را بهواسطه هزینههای بالایش میزنند. اما دلیلی که اغلب کارشناسان حوزه آموزشی آن را به عنوان یکی از مهمترین دلایل این بحران میدانند، نبود توازن و هماهنگی بین متقاضیان رشتهها، داوطلبان حضور در دانشگاهها و ظرفیتهای در نظر گرفته شده است.
متهم اصلی این نبود توازن هم نظام آموزش عالی است و این که این گره بزرگ بهواسطه ساماندهینشدن دانشگاهها پیش آمده است. به گفته محمد فاضل این موضوع بهراحتی قابل پیشبینی بود. او ادامه میدهد: «هر جامعهای نیاز به طراحی برنامه استراتژیک در همه حوزهها دارد اما در جامعه ایران، در هیچ حوزهای برنامه استراتژیک نداریم. تمام برنامهریزیهای ما لحظهای و آنی طراحی میشود. بحران صندلیهای خالی دانشگاه از ۱۵ سال پیش قابل مدیریت بود. همین حالا بحرانهای ۱۰ سال آینده ما مشخص است اما کسی به آن توجهی ندارد و یک دهه دیگر تازه به فکر خواهیم افتاد که باید چه کار کنیم.»
وقتی دیپلمهها شانس بیشتری دارند
تعداد جمعیت دانشجویان کاهش داشته، تب مدرکگرایی کاهش یافته و البته تحصیلات عالی تغییری در جایگاه اجتماعی افراد ندارد و همه این عوامل باعث شده حجم قابل توجهی از ظرفیت دانشگاهها خالی بماند. اما سرچشمه اصلی این معضل را بسیاری در وضعیت نامناسب اجتماعی میدانند.
محمد فاضل، کارشناس آموزشی، معتقد است در گذشته اهدافی پشت ورود به دانشگاهها از سوی جامعه وجود داشت که در حال حاضر آن اهداف کارآمدی خود را از دست داده است. او میافزاید: «آن تب ولعگونه برای ورود به دانشگاه بهواسطه رسیدن به اهدافی از جمله کسب موقعیت شغلی مناسب و تصاحب جایگاه اجتماعی بالاتر بود اما در زمانه کنونی این اهداف با راه یافتن به دانشگاه محقق نمیشود.»
ابراهیم سحرخیز، معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش، نیز معتقد است نهتنها این اهداف با ورود به دانشگاه محقق نمیشود، بلکه به نوعی این اهداف با ورود به دانشگاه مخدوش میشود: «باید توجه داشت بر اساس آمارهای رسمی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، بیشترین آمار بیکاری، در میان قشر تحصیلکرده جامعه است. یعنی اکنون شرایط اقتصادی ایران به گونهای است که دیپلمهها راحتتر از افراد دارای مدارک دانشگاهی میتوانند شغل متناسب با سطح تحصیلات خود را پیدا کنند.»
البته او به دلیل دیگری هم اشاره میکند و میگوید: «چند سالی است وزارت علوم اعلام میکند بخش زیادی از ظرفیت دانشگاهها مربوط به رشتهمحلهایی است که افراد میتوانند بدون شرکت در کنکور در آنها پذیرفته شوند؛ بنابراین بخشی از افرادی که امسال مجاز به انتخاب رشته شدهاند ولی این کار را انجام ندادهاند، به دانشگاهها و مراکز آموزش عالی شهرهای محل زندگی خود میروند و از ظرفیت بدون کنکور این مراکز استفاده میکنند.»
به گفته این کارشناس آموزش بر اساس صحبتهای مسئولان آموزش عالی کشور، ظرفیت پذیرش بدون کنکور دانشگاهها سال به سال بیشتر میشود، پس طبیعتا تعداد افرادی که انتخاب رشته نمیکنند و از این ظرفیت استفاده میکنند نیز هر سال افزایش مییابد.
صندلیها خالی میماند؟
به گفته کارشناسان، بحران صندلیهای خالی در دانشگاهها ادامه خواهد داشت. هفت سال است که وزارت علوم مجوز تاسیس موسسات غیرانتفاعی دانشگاهی را نمیدهد و سالهاست مسئولان در پی ساماندهی فضاهای آموزشی در ایران هستند. اما سوال این است که در این شرایط قرار است صندلیها همچنان خالی بماند یا برای پرکردن این ظرفیت برنامه و سیاستی وجود دارد؟
محمد فاضل معتقد است بهترین راه ارتقای سطح کیفی آموزش است، او میگوید بسیاری از دانشجویان پس از فارغالتحصیلی مهارت لازم در رشته تحصیلی خود را ندارند. به باور بسیاری از کارشناسان حوزه آموزش عالی دانشگاهها باید روی کیفیت و پذیرش دانشجو در دورههای تحصیلات تکمیلی بیشتر از قبل تلاش کنند تا دانشگاهها خالی نمانند.
در این سالها البته برخی کارشناسان هم گفتهاند جذب دانشجویان بینالمللی و خارجی در این زمینه میتواند تاثیرگذار باشد و با کارآفرینکردن دانشگاهها ظرفیتهای خالی را میتوان جبران کرد. اما سیاست وزارت علوم چیست؟
محمد زلفیگل، وزیر علوم، معتقد است اساس مشکل خالیماندن ظرفیت دانشگاهها در بیکاری فارغالتحصیلان است و بنابراین برای پرکردن این خلا باید این مشکل را حل کرد. او گفته است: «یکی از دلایل افزایش صندلیهای خالی در دانشگاهها این است که برخی رشتههای دانشگاهی متقاضی ندارند و افراد به آینده کاری آن رشتهها اطمینان ندارند. اگر به گونهای عمل کنیم که اشتغال، اشتغالپذیری و تولید فارغالتحصیلان دانشگاهی رونق پیدا کند، مشکل نبود تمایل برای تحصیل در برخی رشتههای دانشگاهی نیز کاهشمییابد.»
چند درصد با کنکور به دانشگاه رفتند؟
امسال از بین یک میلیون و ۸۲ هزار و ۹۰۰ نفر مجاز به انتخاب رشته تنها ۵۲۳ هزار و ۶۷۳ نفر انتخاب رشته کردهاند. به این مفهوم که تقریبا نیمی از داوطلبانی که کنکور دادهاند، انتخاب رشته نکردهاند، این رویه در گذشته هم وجود داشته است.
آن طور که اعلام شد، سال گذشته هم تنها ۴۶ درصد اقدام به انتخاب رشته کردهاند. در حالی که سال ۹۸ این تعداد کمی بیش از ۵۴ درصد بوده است. اما از همان ۵۴ درصد داوطلبان سال ۹۸ که انتخاب رشته کردهاند، چند درصدشان به دانشگاه رفتهاند؟ نکته عجیب آماری این است که تعداد افرادی که در سال ۹۸ با آزمون وارد دانشگاه شدند تنها ۱۷ درصد داوطلبان کنکور را تشکیل میدهد! به این مفهوم که از میان یک میلیون و ۱۱۹ هزار داوطلب سال ۹۸ تنها ۱۷ درصد داوطلبان در رشتههای با آزمون دانشگاهها قبول شدهاند.
به گواه آمار یک میلیون و ۱۱۹هزار و ۴۱۱ داوطلب در آزمون سراسری سال ۹۸ ثبت نام کردند که از این میان، تعداد یک میلیون و ۱۸ هزار و ۷۰۳ داوطلب در جلسه آزمون حاضر بودند و از این تعداد، ۸۳۲ هزار و ۲۸۹ داوطلب مجاز به انتخاب رشته شدند. آمار نهایی انتخاب رشته داوطلبان مجاز کنکور ۹۸ نشان میدهد از تعداد ۸۳۲ هزار و ۲۸۹ داوطلب مجاز، تعداد ۴۵۳ هزار و ۳۲۷ نفر معادل ۵۴ درصد مجازین نسبت به انتخاب رشتههای تحصیلی با آزمون اقدام کردند. در نهایت از تعداد ۴۵۳ هزار و ۳۲۷ نفر داوطلب کنکور ۹۸ که مجاز به انتخاب رشته شده بودند، تنها ۱۹۱ هزار و ۲۱۵ نفر قبول شدند.»