چرا استراتژی ها شکست می خورند؟ و چرا آنها اغلب به طور مؤثر اجرا نمی شوند؟ دلیل این شکست ها هفت گناه مرگباری است که برای استراتژی در هر سازمانی امکان روی دادن دارد.
هفت گناه مرگبار اجرای استراتژی به شرح ذیل هستند:
1- مرگ با برنامه ریزی: تأکید بیش از حد بر تجزیه و تحلیل و برنامه ریزی استراتژی به جای ارائه آن، در نتیجه سازمان هرگز واقعاً وارد مدل اجرا نمی شود.
2- از دست دادن تمرکز: اجرای یک استراتژی مستلزم زمان و تلاش مستمر است. در واقع پس از اجرای هر استراتژی در سازمان اتفاقی رخ می دهد که همه را مجدد به همان مسیر گذشته باز میگرداند پس تکرار مستمر استراتژی می تواند از ورود به مسیرهای اشتباه جلوگیری میکند.
3- تفسیر مجدد: مردم اصطلاحات مورد استفاده در استراتژی جدید را اتخاذ می کنند، اما از آن برای توصیف آنچه قبلاً انجام می دادند استفاده می کنند؛ نتیجه این است که هیچ تغییر واقعی وجود ندارد.
4- قطع ارتباط: این زمانی اتفاق می افتد که استراتژی صرفاً مبتنی بر درک مدیریت ارشد از واقعیت باشد. مدیران و کارمندان معمولی ممکن است با واقعیت بسیار متفاوتی روبرو شوند و باعث قطع ارتباط شوند.
5- انطباق رفتاری: مردم به معنای واقعی کلمه آنچه از آنها خواسته میشود را انجام میدهند بدون اینکه واقعاً استراتژی جدید را متوجه شده باشند، آنها ظاهر خود را حفظ میکنند و فعالیتهای گذشته را تکرار و علامت می زنند، اما استراتژی را قبول نمیکنند.
6- مقاومت در برابر استراتژی: کارمندان به خاطر مقاومت در برابر تغییر سرزنش می شوند، در حالی که در واقع چیز دیگری در حال وقوع است. اغلب، استراتژی به سادگی به اندازه کافی روشن نیست یا دلایل آن توضیح داده نمی شود.
7- توافقات شکسته شده: مدیریت استراتژی را با کلمات ترویج می کند، اما با کاری که انجام میدهد آن را تضعیف میکند، آنها با عمل نکردن در راستای استراتژی، اعتماد و اعتبار را نقض میکنند.