milad asckary
milad asckary
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

علت مخالفت شهید مطهری با شریعتی


انقلاب سال 57 محصول مجاهدت‌های فکری و عملی افرادی زیادی بود که به لیدری و رهبری امام خمینی به ثمر نشست. شهید مطهری و دکتر شریعتی از جمله افرادی بودن که در مقام تبیین و تشریح ایدئولوژی اسلامی؛رهبری فکری مردم رو در غیاب حضرت امام برعهده داشتن و در این بین قطعا نمی‌توان نقش پررنگ شریعتی در مبارزه با حکومت پهلوی و از آن سو استقبال جامعه از اندیشه او رو انکار کرد.

یکی از وجوه مشترک شهید مطهری و دکتر شریعتی این بود که جدای از خطابه و سخنرانی؛ با نوشتار و کتاب نیز‌ در تبیین هر چه بهتر ایدئولوژی اسلامی تلاش می‌کردن و شاید مهمترین اختلافات در برداشت از اسلام نیز در همین مقوله آشکار شد.

شهید مطهری بعد از مدتی همکاری با شریعتی در حسینیه ارشاد، در اندیشه به ویژه اسلام شناسی شریعتی، تناقضات ساختاری رو مشاهده کرد که خودش منجر ‌شد تا به برخی کتب و مقالات و به عبارتی برخی تفکرات او انتقاداتی داشته باشد.

اما درباره نوع اسلام شناسی مرحوم شریعتی....

علی شریعتی حدود پنج سال در فرانسه تحصیل کرد و این بدیهی که چارچوب فکری او متاثر از آراء و نظرات متفکران غربی باشد.

در سراسر آثار شریعتی صحبت از افرادی همچون فرانتس فانون، مارکس، هگل، ژان پل سارتر، لوئی ماسینیون و ... است؛ جامعه‌‌شناسی دیالکتیکی نومارکسیستی «ژرژ گوروویچ» یا «اگزیستانسیالیسم» متفکری چون ژان پل سارتر، همچنین قرائت و نوع نگاه «لویی ماسینیون» نسبت به عرفای مسلمان در قرون وسطی، در کنار رهیافت روانکاوانه‌‌‌­ «فرانتس فانون» به جنبش‌های انقلابی در کشورهای جهان سوم برای فردی چون دکتر شریعتی جاذبه داشت. و به خاطر همین هم برخی از آثار آنان را ترجمه نمود چرا که معتقد بود همگی در نهایت در خدمت بازسازی روح اصیل شرقی هستند.

مرحوم شریعتی گرچه در جامعه‌شناسی از محضر متخصصین و آگاهان امر بهره برده بود، اما در زمینه‌ اسلامی و مطالعات دینی، صبغه‌ چندانی جز اینکه در خانواده‌ای مذهبی رشد و نمو یافته بود نداشت. وی در برابر تحصیلات آکادمیک جامعه‌شناسی، هیچ ‌گاه تحصیلات آکادمیکی در حوزه دین اسلام نداشت. همین امر موجب مخالفت برخی با افکار و نظریات او در زمینه‌ اسلام‌شناسی و فلسفه‌ اسلامی شد.

به طور خلاصه می‌توان گفت اسلام شناسی مرحوم شریعتی، تلفیق اسلام با مارکسیسم بود که سبب برخی تناقضات ساختاری در اندیشه وی شده بود. شریعتی مارکسیسم را قبول نداشت اما از سوی دیگر بیشتر به کارکرد اجتماعی دین نظر داشت و معتقد بود دین می‌تواند در جهت تهییج مردم در راستای حرکت انقلابی به کار آید. بنابراین در تحلیل نهایی، توجه او به دین به طور عام و اسلام به طور خاص، به عنوان یک ایدئولوژی انقلابی بود که بتواند توده‌ مردم را به حرکت درآورد.

اما انتقاداتی که به دکتر شریعی می‌شود....

نوع نگاه شریعتی به دین و نوع اسلام شناسی او منجر شده تا انتقاداتی را از سوی سایر متفکرین انقلاب اسلامی بر انگیزد. یک از این منتقدان شهید مطهری بود.

از نظر شهید مطهری رویکردی که شریعتی در استفاده از نظریات مارکسیستی و اندیشه طبقاتی کارل مارکس در آثاری چون «مذهب علیه مذهب» و یا «تحلیل زیارت وارث» و همچنین «داستان هابیل و قابیل» در کتابچه «حسین وارث آدم» داشت موجب ایجاد تنقاضی رمز آلود در تفکر اسلامی می‌شد.

در واقع مفاهیمی مانند «مذهب علیه مذهب»، یا تحلیل «زیارت وارث» و «داستان هابیل و قابیل» در کتابچه‌ «حسین وارث آدم»، نمود باور شریعتی به این بود که مذهب روبناست؛ این قبیل تعابیر، تاثیر مارکسیستی تفکر او را نشان می‌داد که در این آثار خود را بروز داده بود. مرحوم مطهری برای مثال در باب کتاب «حسین وارث آدم» و در خصوص استفاده از تعابیر مارکسیستی برای تبیین ایدئولوژی اسلامی می‌گوید:

«این جزوه ... نوعی روضه مارکسیستی است برای امام حسین(ع) که تازگی دارد؛ این جزوه همان امام حسین مظلوم و محکوم روضه خوان‌هاست که هیچ نقشی در تاریخ ندارد، با این تفاوت که امام حسین روضه خوان‌ها لااقلّ سفره گریه‌ای برای توشه آخرت پهن کرده و امام حسین این جزوه ابزاری است در دست جناح حاکم برای بهره کشی طبقه محکوم».و اینجاست که گاهی از سوی استاد مطهری، شریعتی در مواردی به اسلام سرایی در مقابل اسلام شناسی محکوم می‌شد.

البته این انتقادات به آن معنی نیست که اندیشه‌های ایشان به طور کل غیر قابل استفاده باشد. یک از کارهای که دکتر شریعتی در آن زمان انجام دادند این بود که تفکر و اندیشه اسلامی را در سطح جوانان به صورت وسیعی مطرح کرد و باعث جذب جوانان به اسلام شد. اگر چه آن تفکر مذهبی که القا می‌شد یک تفکر عمیقی نبود اما حداقل در آن برهه زمانی زمینه‌ای برای تعقیب تفکرات اسلامی در مخاطب خود ایجاد می‌کرد.

به عنوان سخن پایانی می‌توان گفت که کانون انتقادات مرحوم مطهری نسبت به شاکله اندیشه شریعتی؛ به اسلام شناسی مرحوم شریعتی بازمی‌گردد و ریشه آن هم از نگاه مرحوم مطهری، اسلام شناسی ناقص شریعتی است. برای مثال پس از انتشار کتاب «اسلام شناسی» دکتر شریعتی، مرحوم مطهری در نقدی نسبت به آن نوشت: «این جزوه مانند غالب نوشته‌های نویسنده از نظر ادبی و هنری اعلی است و از نظر علمی متوسّط است و از نظر فلسفی کمتر از متوسّط و از نظر دینی و اسلامی صفر است.»

شهید مطهریشریعتیاسلام شناسیجامعه شناسیفلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید