پوریا شکری
پوریا شکری
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

شماها چقدر واقعی هستین، باورم نمیشه

تا حالا شده به خودت بگی کاش میشد حداقل ده دقیقه برگردم عقب و اون کاری که خراب شد رو درست انجام بدم اما دیگه فایده نداره

اما من به این نتیجه رسیدم که حداقل بای من فایده داشته و مغزم تونسته خودشو گول بزنه و منو به ده دقیقه قبل برگردونه حالا اون ده دقیقه قبل چی اتفاقی افتاده؟

هنوز هم شب ها خواب میبینم یکی داره صدا میکنه که بیدار بشم و برم سر امتحان ریاضی 1 و من توخواب از استرس نمیدونم چیکار باید بکنم.

احتمالا من یجایی وقتی داشتم با سرعت از دانشگاه با ماشین بر میگشتم تصادف کردم و رفتم تو کما، حالا مغزم توکما منو برگردوندهبه عقب و بهم اجازه داده اون مسیر رو به سلامت برم و برسم خونه و به زندگیم ادامه بدم چند ساله که من اینجام شایدم بیشتر آخه دقیقا نمیتونم به خاطر بیارم اونروز چه تاریخی بود.

این خوابهایی هم که دارم میبینم درواقعه واقعیته که میخوان هرطور شده بهم شک بدن که بیدارم کنن منم همیشه تو خواب چیز هایی که میبینم خیلی تار و نا مفهوم از افراد اطرافم.

این مدتی که پیش این ادم ها دارم زندگی میکنم دوست های زیادی پیدا کردم و الان شغل دارم.

به هرچی دست میزنم فکر میکنم خیلی غیر واقعیه و مغزم داره نهایت تلاشش رو میکنه که منو اینجا زنده نگه داره! آخه خودش هنوز زندست!

عجیب تر از همه اینکه من اینجا خسته نمیشم، اما محدودیتهای مالی دارم و زمانی و مکانی. تقریبا تا حالا جای جدیدی نرفتم و کار جدیدی نکردم همه چیز انکار تکراریه!

اما بیشتر همه برام جالبه که شماها چطوری اینقدر واقعی هستین؟

چون من دارم اینو مینویسم دلیلی بر خود آگاهیم نیست. مغزم سعی میکنه بازم منو بگردونه اینجا تا کامنت بخونم، تا بهم ثابت کنه این دنیا واقعیه !

تنهایی
گاهی فقط میشه به چیز هایی فکر کرد که راهی بجز فکر کردن دربارش ندارم، می‌نویسم که بخونیم باهم شاید....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید