پوریا شکری
پوریا شکری
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

پادگان آموزشی پدافند هوایی سمنان

وقتی دارم اینو مینوسیم دارم زیر زیرکی میخندم بعدا که خودتون اونجا خدمت کردین میتونید با من بخندین قبلش و همزمان خدمت فقط تو مخی داری

پیش نهاد میکنم این مطلب آموزشی در گروه پدافند سمنان‌ رو بخونید که دقیقا اتفاقاتی که اونجا داره میافته رو تشریح کرده برای سربازان آموزشی

اینم ی خاطره مثل خاطرات سربازی بقیست ولی با این تفاوت که من نزدم تو گوش هیچ سرهنگی!

آقا ما خونه نشسته بودیم پیامک امد که شما افتادی تو پدافند هوایی سمنان بعد چند روز هم رفتیم میدون سپاه تهران برای اعزام. اعزام شدیم سمنان جایی که من تا حالا نرفته بودم و تو مخیلاتمم نمیگنجید برم اونجا.

خلاصه تمام پروسه های بالا اتفاق افتاد. شب اول که اراشد گردان ها میخواستم خودشونو معرفی کنن (‌من افتاده بودم گردان بدر که بنظرم بهترین گردان اونجا بود) خلاصه من قبلش فکر کرده بودم به اینکه چه کارهایی تو پادگان هست (از زیر کار نمیتونی فرار کنی چون دهنتو سرویس میکنن با ایجاد ترس که فلان میشی میری بازداشت و اینا...)

کارهای موجود تو پادگان شامل:

1- سشتشوی اماکن ( نظافت و شستشوی اماکن: حمام، دستشویی، حیاط، آسایشگاه، دفتر ارشد و فرمانده) این افراد به بهکاری و کاری های دیگه فرستاده میشن (بیگاری) و برای نگهبانی فرستاده میشن به گردان خدمات و پاسداری

2- منشی گردان: یه جورایی آمار بچه های گردان رو میگیره ( کی کجا رفته و .....)(اینم نوعی گوجه مالی هستش)

3-ارشد آسایشگاه: از بین هم خدمتی های خودتون انتخاب میشه و مسئول نظافت آسایشگاه و وسایل داخل اونه (این بدبخت هم اگه وسیله ای کم بشه باید جواب پس بده و اگر این مسئولیت به شما واگذار شد جو نگیرتتون خبری نیست)

4مقسم: تقسیم کننده غذا بین سرباز(صبحانه و ناهار و شام رو باید بین بچه ها تقسیم کنهو دیگ غذا رو و کفگیر های گردان خودشو بشوره کلا 5 تیکه ظرف باید بشوری، در ضمن بهکاری و نگهبانی هم نمیری)

خلاصه همون شب اول گفتن کی تو رستوران کار کرده منم سری مخم مثل نور کار کرد و به موارد بالا فکر کردم دستمو بردم بالا و شدم مقسم گردان به همراه 3 نفر دیگه.

بقیه کار ها هم به بچه ها سپرده شد و وقتی برای اماکن مثل حموم کسی دست بلند نمیکنه ارشد گردا خودش یکی رو افراد رو انتخاب میکنه و تو میمونی و شانست.

البته اینو یادتون باشه که اگه بیکار موندی حتما ی راهی پیدا میکنن که در طول روز پارت کنن.

یکماه گذشت و بالاخره شب آخر آموزشی برگه های بچه ها امد ما بهش میگفتیم امریه( یعنی اون برگه مشخص میکنه یگان خدمی شما کجاست و بعد ا دوره استراحت حدودا یک هفته ای خودتو باید به کجای ایران معرفی کنی؟( دم در خونتون یا جزیره خارک( اسم خارک که میومد من یکی تن و بدنم میلرزید خدایی ))

خلاصه برگه منو بهم نشون دادن. یعنی برای همه بچه ها رو از پشت شیشه بهشون نشون دادن منم افتاده بودم تهران شهر خودم

از اینجا داستان به مدت یک ماه تلخ میشه

صبح روز بعد برگه ها رو پخش کردن و خدودا 45 نفر رو تجدیددوره کردن ( آخه مثلا تو امتحان نهایی داشتیم تقلب میکردیم که من و 4 نفر دیگه اینجوری نگه داشتن و بقیه رو هم با بهانه های واهی که تو امتحان قبول نشدین و افتادین نگه داشتن) اون لحظه دنیا رو سر آدم خراب میشه چون همه دارن میرن خونه ولی تو باید بمونی توی پادگان تنها و غریب

بعدش مارو بردن گردان خدمات و پاسداری

ادامه در قسمت بعدی

امتحان نهاییپدافند هوایی سمنانخدمت سربازی
گاهی فقط میشه به چیز هایی فکر کرد که راهی بجز فکر کردن دربارش ندارم، می‌نویسم که بخونیم باهم شاید....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید